
نويسنده : امیر حمدالله صادقینیاتاريخ: 1394/03/20
صنایع دستی در کشور ایران
هنرهای صناعی یا هر هنر کاربردی را معادل صنایع دستی به کار گرفته اند . صنایع دستی معمولاً خاستگاهش ،سنت ها و نگرش های کهن جامعه است ، چیزی که آمیخته با باور و گاه فرهنگ عامه و یا فرهنگ مصرف یک منطقه است . صنایع دستی ، مترادف کار و اشتغال معمولی و عادی نیست که هر نیروی سالم یا توانمندی از نظر فیزیکی بر آن غالب باشد ؛ بلکه صنعتگر و هنرمند صنایع دستی جام خود را همواره از چشمه هنر بر می گیرد که امری ذاتی و استعدادی خدادادی است و گاه بر اثر تجربه و تمرین فراوان حاصل می شود .
هنرهاى سنتى و صنایع دستى هر منطقه، بخشى از فرهنگ آن منطقه است و در روند جهانى شدن كه شاید مهمترین چالش جهان امروز باشد، تنها حوزه ماندگار فرهنگى، «صنایع دستى» كشور است .
صنعت دستی یكی از شاخه های مهم فعالیت اقتصادی در كشور است بطوریكه هم اكنون میلیونها نفر در سراسر ایران بویژه در روستاها ، به فعالیت اشتغال دارند كه متأسفانه حاصل تلاششان هیچگاه بطور واقعی در شاخصهای مربوط به اقتصاد ملی منعكس نمی شود و این در حالی است كه بر پایه آمار موجود بخش عمده ای از ارزش صادرات كالاهای غیر نفتی كشور مربوط به فرش دستباف و سایر تولیدات صنایع دستی است .
در جای جای ایران زمین تبلور هنر را به وضوح میتوان یافت، كه این هنر دراکثر تولیدات دستی از قبیل ، فرشبافی، پارچهسازی، سفالگری، فلزكاری، خط و تذهیب، خاتمكاری، شیشهكاری، ....و حتی در قالب تابلوهای بسیار زیبای نقاشی نیز تجلی مییابد.
نگاه به مقوله هنر و سازه های دستی از دید صاحب نظران و متخصصان و پژوهشگران ایرانشناس، دیگر صرفاً توجه به جنبههای هنری ، زیبایی شناسی ، و حتی اقتصادی آثار هنری نیست. به واقع برای علاقمندان این رشته خلق و آفرینش مجسمههای سنگی یا فلزی یا سفالینههایی از موجودات افسانهای، شیر شاخدار، نیم تنه خورشید بالدار، غزالها، شیر، گاو، اسب، جام، مجمر، کاسه و بشقاب ، پیسوز، ابزار و آلات فلزی ، پارچه ای ، چوبی ، و .... توسط هنرمندانی كه از دوران قبل از تاریخ تا گذشته های نسبتاً نزدیک به خلق آثار هنری مختلف پرداختهاند، میتواند حاوی بار معنایی بسیار گستردهتر و عمیقتری باشد. هركدام از آثار هنری برجای مانده خود كلیدی هستند برای بازگشایی قفلهایی كه بر دروازههای گذشتههای رازآمیز اقوام مختلف باستانی زده شدهاند.
بازگشایی تدریجی راز و رمز زیستن انسانها در سدههای گذشته كه با مطالعه و بررسی بر روی آثار مكشوفه حاصل گردیده، نكات قابل توجه و فراوانی را نیز در برداشته است كه از آن جمله است آشكارشدن تأثیر فرهنگی و هنری اقوام مختلف در مناطق مختلف كه در كنار یكدیگر و گاه در فواصل بسیار دور از همدیگر زندگی میكردهاند. این اشتراكات در هنر و آثار برجای مانده و یا حتی در آداب و رسوم، به خودی خود نكات بسیار مبهم و تاریكی در زمینههای مردمشناسی را روشن و آشكار ساخته است. از آنجا كه بیشترین اشتراكات در هنر و صنایع دستی و همچنین آداب و رسوم مردم سرزمینهای آسیای غربی مشاهده شده است، پس نتیجه گیری این موضوع كه مردمان این منطقه در گذشتههای دور شدیداً تحت تأثیر فرهنگ و تمدن یكدیگر بودهاند، نمی تواند موضوع مبهم و راز آمیزی تلقی گردد.
از طرف دیگر میدانیم كه فرهنگ و هنر مردم هر منطقه بیتردید در قالب صنایع دستی آن مردم نمود مییافته است، زیرا صنایع دستی گزارشگر صنعت و هنر نیاكان و بیانگر هنر و ذوق مردم هر كشور بوده و هست كه در عین حال جنبهها و جهات دیگری از زندگی روزمره و حیات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی یك كشور را میتوان در آن بازیافت.
صنایع دستی در روزگاران كهن به عنوان صنعت تمام عیار عهد خویش حضور داشته است و میتوان گفت كه صنعت دستی هر قوم، گوشهای از هویت گذشته قوم یا تاریخ وی نسبت به اقوام دیگر بوده و در نتیجه یكی از عوامل اصلی و اساسی معرفی اقوام به یكدیگر و نشان دادن عواطف و احساسات آنها با ظرافتها و دقتها و لطفها و محبتهایی است كه در یك قوم وجود داشته و در نقش مصنوعات مختلف و چگونگی استفاده از آنها و یا حتی در نقش چگونگی ساخت و خلق آن مصنوعات به اقوام دوست و مجاور عرضه میشده است. در مجموع باید بگوئیم هنر صنعت دستی به مثابه آمیزهای از ذوق، خلاقیت، ابتكار و نوآوری، در وجه فرهنگی و اجتماعی آن، نمادی زیبا از هویت ملی و میهنی مردمان هر خطه و سرزمین بوده و اگر در پارهای از موارد آثار و اشیاء بدست آمده در نقاط مختلف آن چنان به یكدیگر شبیه هستند، این مسئله میتواند بیتردید اثبات كننده ریشه مشترك اقوام مختلف سازنده آنها باشد.
بنا براین سهم و نقش صنایع دستی در توسعه اقتصادی- اجتماعی كشور به باور كارشناسان و برنامهریزان نه صرفاً به جهت برآیند اقتصادی آن، بلكه بیشتر به لحاظ حفظ ارزشها، اصالتهای فرهنگی و هنری است كه میبایست مورد توجه قرار گیرد.
در این رابطه یکی از اصولی ترین روشهای ایرانشناسان برای برآورد وضعیت فرهنگی فعلی كشور ، نگاه به آثار هنری و صنایع دستی موجود در کشور می باشد ، و خصوصاً دقت به نوع نگاهی كه به میراث فرهنگی انداخته می شود ( كه صرفاً نباید نگاهی اقتصادی باشد ) ، از اهم واجبات خواهد بود. بنابراین هرگونه تلاش دراین زمینه باید در راستای دو بحث نظری، یكی در مورد ریشهیابی بسیاری از هنرهای ظریفه در ایران قبل از اسلام و دیگری در مورد رابطه هنر با هنر اسلامی و خصوصاً هنر تشیع صورت پذیرد. زیرا سیر تدوام و تكوین هنرهای مختلف ایران باستان، در دوره اسلامی بوده كه نمودها و نشانههای هنرهای دستی و تزئینی از قبیل فرش بافی، معماری، ملیله دوزی، قفل و بست و سوزن دوزی، منبت كاری و كنده كاری روی چوب، فلزكاری، نقاشی، تذهیب، مرمت كاغذ، جلد سازی، صحافی و.... را به شكل امروزی، به نسلهای فعلی ایرانی رسانیده است.
در رابطه با هنر اسلامی لازم به ذكر است كه هنر اسلامی بارزترین نمود تجلی یك تمدن اصیل و پرمایه است كه غالباً از دیدگاه تمدنها و فرهنگهای دیگر دارای اصول و مبانی اسرار آمیز و رمز آلود میباشد. ویژگیهای هنر اسلامی كه همانا كاربرد طرحهای انتزاعی، غنای تزئینی و تمایل به اجتناب از بازسازی اشكال انسانی یا حیوانی است، زبان این هنر را شكل میبخشد و تفاوتهایی اساسی در آثار هنری كشورهای اسلامی و غیر اسلامی پدید میآورد.
