جشن سده
نويسنده : شیوا باقریتاريخ: 1394/01/23
جشن سده
مناسبت سده نزد ایرانیان:
زمستان در زمانهای گذشته و قدیمی و بهخصوص در دوران باستان در کشور ایران به دو بخش «زمستان بزرگ» و «زمستان كوچك» تقسیم میشد. زمستان بزرگ از آغاز آبان تا پایان بهمن ماه و مدت آن 120 روز محاسبه میشد و زمستان كوچك از آغاز اسفند تا ششم فروردینماه به تقویم ایرانی ادامه مییافت و ششم فروردینماه آغاز سال بود و نوروز نامیده میشد.
صدمین روز زمستان بزرگ برابر با دهم بهمنماه را ایرانیان «سده» یا «سدگ» (100 روز) میگفتند. در این روز آتش میافروختند زیرا اعتقاد داشتند كه سرما به اوج خود رسیده و برای مبارزه با دیو سرما و این پدیده اهریمنی كه به كشت و زرع و حیوانات و دامهایشان صدمه و زیان میرساند، جشنی بزرگ با افروختن آتش برپا میكردند. آتش كه از نظر ایرانیان جلوهگاه و نشانه اورمزد (اهورامزدا) بود، باعث دور شدن نیروهای اهریمنی میگردید.
برپایی آتش در اشکال مختلف چه در زمینهای کشاورزی به صورت انبوه و بزرگ و چه در پشتبامها و یا در کوچهها صورت میپذیرفت. میگویند یکی دیگر از طرق برپایی آتش، چرب کردن بدن تعدادی پرنده و آتش زدن آنها و رها کردنشان در آسمان بوده است.
اما اینکه جشن سده از چه زمانی در کشورمان برپا میگردیده و این جشن، یک جشن ملی یا جشن مذهبی بوده سؤالاتی است که در مطالب آتیالذکر بدانها پاسخ خواهیم داد.
از جشن سده در تاریخ و در دین و اسطورههای قبل از اسلام بحثی نشده است، ولی به گواهی منابع فراوانی اعم از کتابهای تاریخی و ادبی، حداقل تا دوره صفویه جشن سده در دهم بهمنماه هر سال به صورت منظم در کشور ما و کشورهای فارسیزبان برگزار میشده است.
برگزاری این جشن پس از دوران صفویه شکل مرتب و همیشگی خود را از دست داده و به صورت پراکنده در برخی از شهرهای ایران مانند کرمان، بعضی از شهرهای استانهای مازندران و گرگان و همچنین تعدادی از شهرهای استانهای سمنان و خراسان ادامه یافته است.
واژه سده و وجه تسمیه آن:
شاید مهمترین عامل توجه نویسندگان و دانشمندان به جشن سده و یا حتی نام سده پی بردن به چرایی برگزاری این جشن باشد. تعدادی از پژوهشگران نام سده را برگرفته از واژه «صد» میدانند.
ابوریحان بیرونی دانشمند بزرگ ایرانی در این رابطه چنین میگوید: «سده گویند یعنی صد و آن یادگار اردشیر پسر بابکان است، و در علت و سبب این جشن گفتهاند که هرگاه روزها و شبهای میان سده و آخر سال را جداگانه بشمارند، عدد صد به دست میآید. برخی گویند سبب این است که در این روز، زادگان کیومرث، پدر نخستین، درست صد تن شدند و یکی از خود را بر همه پادشاه گردانیدند».
برخی از محققین بر این عقیده هستند که در این روز فرزندان «مشی» و «مشیانه» به صد رسیدند، و نیز آمده: «شمار فرزندان آدم ابوالبشر در این روز به صد رسید».
نظر دیگر اینکه سده معرف صدمین روز زمستان از تقویم کهن است، تقویمی که سال را به دو فصل تابستان هفت ماهه (فروردین تا پایان مهر)، و زمستان پنج ماهه (آبان تا پایان اسفند) تقسیم کرده است. عدهای دیگر نیز گفتهاند که این تسمیه به مناسبت صد روز مانده به آغاز رویش و ارتفاع یافتن ساقههای غلات در زمینهای کشت شده کشاورزان بوده است.
به هر صورت هرچند که تعداد معتقدان نسبت دادن سده به عدد صد نسبت به سایر صاحبان نظریههای گوناگون بیشتر است و در اکثر کتب و مقالات و نوشتههای کهن، این وجه تسمیه را ارجح دانستهاند ولی نظریه استاد مهرداد بهار دانشمند معاصر ایرانی منطقیتر و دلنشینتر به نظر میرسد.
زندهیاد استاد مهرداد بهار معتقد است که: «میتوان این عید را که چهل روز بعد از آغاز زمستان برپا میدارند، جشنی خورشیدی دانست. خورشید اوج گرفتن خویش را از آغاز زمستان شروع میکند، تا در اول تابستان به اوج خویش برسد.
زمستان کودکی، بهار جوانی، تابستان کمال و پاییز پیری اوست. در آغاز زمستان، در شب یلدا، که از نظر ریشه با تولد مربوط است، کودکی را از نو آغاز میکند، یا بهتر است بگوییم «تولدی دیگر» مییابد.
بنا به آدابی که در سرزمین ما وجود داشته است، بچه را تا چهل روز به کسی نشان نمیدادند، و سپس جشنی میگرفتند و بچه را به همه نشان میدادند. در شب چهلم از آغاز زمستان برای خورشید نو پا «جشن سده» میگرفتند.
واژه سده از ریشه Sand به معنای به نظر رسیدن و ظاهر شدن است. بنابراین، جشن سده، جشن ظاهر شدن و به نظر آمدن خورشید است. در شب سده، آتشها می افروزند و آیینها برپا میدارند تا فردا خورشید با قدرت ظاهر شود. پس میتوانیم بگوییم سده در واقع چلّه خورشید است و این موضوع جنبه تقویمی دارد. چهل روز پس از تولد خورشید، نوعی آیین جادویی آتش روشن کردن را میبینیم که مربوط به سده است. اما توجیه آن با عدد «صد» اشتقاقی عامیانه است، چنانکه پنجاه روز و پنجاه شب مانده به نوروز را «سده» فرض کردهاند.
به گمان من، سده از ریشه «Sand» اوستایی است به معنی «ظاهر شدن». خورشید پس از چهل روز ظاهر میشود. عدد چهل نیز در فرهنگ ایران تقدس دارد.
هنوز پس از مرگ عزیزان، چلّه میگیرند. یا در قدیم، بنا به باور عامه، کودک را پس از چهل روز در برابر انظار ظاهر میکردند
واژه سده «Sadā» (اسم مؤنث) هم به معنی پیدایی و آشکار شدن است و در فارسی باستان «Sadok» و در فارسی میانه «Sadag» تلفظ میشده و واژه عربی «سذق» و «نوسذق» از آن گرفته شده است.
پیشینه اسطورهای پیدایش آیین و جشن سده:
در یکی از داستانهایی که درباره جشن سده آمده است، برگزاری این جشن به پیدایش آتش نسبت داده شده است.
حکیم فردوسی، حماسهسرای بزرگ و زندهکننده تاریخ حماسی و فرهنگ اساطیری کشورمان در شاهنامه خود چنین آورده است که: هوشنگ پادشاه پیشدادی که شیوه کشت و کار، کندن کاریز، کاشتن درخت، دوختن و پوشیدن لباس، ساختن مسکن و ... را به او نسبت میدهند، روزی در دامنه کوهی، ماری «سیهرنگ، تیرهتن و تیزتاز» را دید. سنگی برگرفت و به سوی مار انداخت. مار فرار کرد و آن سنگ بر سنگ کوه خورد، جرقهای زده و آتش پدیدار شد:
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
نشد مار کشته ولیکن ز راز پدید آمد آتش از آن سنگ باز
شب آمد برافروخت آتش چو کوه همان شاه در گردِ او با گروه
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد «سده» نام آن جشن فرخنده کرد
در نوروزنامه در مورد برگزاری جشن سده چنین آمده است:
«افریدون همان روز که ضحاک را بگرفت و ملک بر وی راست گشت، جشن سده بنهاد و مردمان که از جور و ستم ضحاک برسته بودند، پسندیدند، و از جهت فال نیک آن روز را جشن کردندی و هر سال تا به امروز، آیین آن پادشاهان نیک عهد در ایران و توران به جای آورند».
جشن سده و آیین زردشتی:
در قرن حاضر، برگزاری جشن سده بیشتر در گردهمایی زردشتیان انجام میپذیرد. علیرغم اینکه جشن سده یکی از اعیاد مهم ایران باستان بوده، اما در هیچکدام از منابع دوره ساسانیان (که آیین زردشت در اوج شکوفایی خود قرار داشته) و حتی در متون پهلوی هیچ اشارهای راجع به سده وجود ندارد.
نظر به اینکه در قرن حاضر اطلاعات و آگاهی ما نسبت به موضوعات تاریخی و مذهبی دوران باستان با توجه به سعی و تلاش دانشمندان مختلف از جمله مورخین، باستانشناسان، جامعهشناسان، زبانشناسان و ... تا حد قابل ملاحظهای افزایش یافته است، بنابراین میتوانیم با اطمینان اعلام نماییم که درباره این جشن هیچ اشارهای در متون کهن زردشتی نشده و از برگزاری آن در آتشکدهها و دخالت مؤبدان یا بزرگان مذهبی آیین زردشت، در این جشن نیز هیچ سابقهای به دست نیامده است.
سنتهای سده بسیار کهن است ولی این جشن، جشنی زردشتی نمیباشد. هرچند امروزه زردشتیان آن را از خویش میدانند و در اجرای آن همگی آنها چه بزرگان مذهبی و چه پیروان ساده آنها شرکتی فعال دارند و خیال میکنند که این جشن، جشنی متعلق به زردشتیان میباشد ولی جالب است که بدانیم علیرغم اینکه دین زردشتی جشن مهرگان و نوروز را میپذیرد، ولی محتملاً جشن سده را چون جادویی میانگاشته، وارد دین نکرده است.
دلیل نپذیرفتن این جشن را نیز میتوان اینگونه توضیح داد که در کتاب «آیینه آیین مزدیسنی»، در مبحث جشنها، از سده و مهرگان سخنی به میان نیامده است و در کتاب «مراسم مذهبی و آیین زردشتیان» جشن سده و نوروز در شمار جشنهای متفرقه معرفی شده است.
در مورد اینکه چرا آیین زردشت مراسم جشن سده را یک حرکت جادویی میداند، لازم به توضیح است که آتش برپا کردن از سوی برگزارکنندگان جشن سده در واقع جادویی است برای بازگشت خورشید و گرم کردن جهان.
در این هنگام است که چلّه کوچک تمام میشود. سردترین ایام سال، چهل روز چلّه کوچک است. پس از چلّه کوچک مردم معتقد بودند که زمین نفس میکشد. در چلّه بزرگ از سرما کاسته میگردد و درست در اینجاست که جادوی بالا آمدن گرمای خورشید را میبینیم.
آتش روشن کردن، پرندگان را آتش زدن و توی هوا ول کردن، اینها همه برای تسریع کردن حرکت خورشید بوده است، بنابراین نوعی حرکت جادویی شمرده میشود.
اما اینکه چرا برخی از مسلمانان و نیز زردشتیان، جشن سده را از مناسک و آیینهای دینی زردشتیان دانستهاند، میتواند به این علت باشد که احترام به آتش و کوشش در پاکیزه داشتن و نیالودن آن در همه کتابهای دینی زردشتیان سفارش شده است.
آتش در اوستا دارای حرمت زیادی بوده و نیز زردشتیان در مراسم مذهبی خود در آتشکدهها، رو به آتش مقدس نیایش میکنند. در نهایت در ادبیات و فرهنگ ایرانیان معمولاً «آتش» و «زردشتی» به هم پیوسته میباشند.
با این همه شاید نیازی به گفتن این واقعیت نباشد که وارث حقیقی جشن سده (جشن پیدایش آتش) و نیز جشنهای نوروز و مهرگان، همه ایرانیان هستند. این جشنها میراثی میباشند که از نظر زمانی، پیشینهاش از دیانتهای اسلام، مسیحیت، یهودیت و زردشتی فراتر میرود. میراثی که حتی به بسیاری از کشورهای همسایه ایران نیز راه یافته است.
برگزاری جشن سده در گذر زمان:
سابقه برگزاری جشن سده را میتوان به سه دوره تقسیم کرد:
1. پیش از اسلام:
از ادبیات پیش از اسلام سندی که گواه بر برگزاری جشن سده باشد چیزی در دست نیست، فردوسی این برگزاری را از زمان هوشنگ میداند (ز هوشنگ ماند این سده یادگار)، ابوریحان بیرونی و صاحب نوروزنامه برگزاری آن را به فریدون نسبت میدهند. همچنین رسمی شدن جشن سده به زمان اردشیر بابکان منسوب گردیده است. ولی در هیچیک از اسناد به شیوه برگزاری جشن اشاره نشده است.
2. بعد از اسلام:
مورخان و نویسندگانی چون بیرونی، بیهقی، گردیزی، مسکویه و دیگران از شیوه برگزاری جشن سده، در دوران غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، آل زیار (و داستان مردآویج که در پایان روزی که جشن سده باشکوهی ترتیب داده بود، به دست مخالفان خود کشته شد) و تا دوره مغول بسیار نوشتهاند.
3. در عصر حاضر:
از دوران صفویه و پس از آن، سند و نوشتهای که از برگزاری جشن سده در دستگاههای رسمی و حکومتی حکایت کند در دست نیست. ولی برگزاری پراکنده سده و سدهسوزی در برخی شهرها و آبادیها دیده میشود که بیگمان از کهنترین زمانها تاکنون باقی مانده است.
تا آنجا که میدانیم، در مازندران، گیلان، خراسان، کردستان، لرستان، سیستان و بلوچستان، روستاییان، کشاورزان، چوپانان و چادرنشینان نزدیک غروب یکی از روزهای زمستان (آغاز، نیمه، یا پایان زمستان) روی پشتبام، دامنه کوه، نزدیک زیارتگاه و یا کنار چراگاه و کشتزارها، آتشی افروخته و بنابر سنت کهن، پیرامون آن گرد میآیند؛ بدون آنکه نام جشن سده بر آن نهند.
در کرمان و برخی شهرهای آن استان، جشن سده یا به گفته کرمانیها سدهسوزی برگزار میشود، در بین چادرنشینان بافت و سیرجان سدهسوزی چوپانی برگزار میشود. و نیز در آبادی بلوک از دهستان اسماعیلی شهرستان جیرفت که یکی از منزلهای ایل راه سلیمانیها است، شب دهم بهمن آتش بزرگی به نام آتش سده، با چهل شاخه از درختان هرس شده باغها به نشان چهل روز «چله کوچک» در میدان ده، برمیافروزند و از روی آن میپرند و میخوانند: سده، سده دهقانی/ چهل کُنده سوزانی/ هنوز گویی زمستانی.»
برگزاری جشن سده در شهرهای ایران:
همانطور که در مبحث قبلی توضیح داده شد، امروزه جشن سده کمابیش در برخی از شهرها و روستاهای کشور برگزار میشود. برای آشنایی بیشتر خوانندگان گرامی با این مناطق، به صورت نمونهوار اقدام به ذکر برخی از این نقاط و نوع برگزاری جشن در آنها مینماییم.
جشن سده در کرمان:
کرمان تنها شهری است که هنوز «جشن سده»، عید باستانی ایران کهن را، با شکوه تمام در دهم بهمن ماه هر سال برگزار میکند و در ظاهر اگرچه جشن باید فقط به زردشتیهای کرمان متعلق باشد، اما همه مردم شادمانه و آوازخوانان به خارج شهر میروند. در باغچهای که از آنِ زردشتیهاست از ده روز پیشتر هیزم جمع میکنند و تل انبوه هیزم در روز جشن به اندازه یک ساختمان بزرگ میرسد. غروب گاه روز جشن سده «موبد» به تل هیزم نزدیک میشود و آتش در میان تل خار و خاشاک و هیزمهای انباشته شده مینهد و پس از آن این آتش سرخ رنگ و رقصان است که تا دیروقت میسوزد.
این جشن را به نام جشن خرمروز نیز میخوانند. علل پیدایش و برپای داشتن این جشن را بسیار طولانی و مفصل ذكر كردهاند و هر یك از مورخین و نویسندگان به سلیقه خود در اینباره قلمفرسایی كردهاند.
در روز جشن از نیمروز به بعد تماشاگران و مدعوین یعنی بیشتر اهالی شهر شروع به جمع شدن در مکان موردنظر میکنند و همین كه آفتاب در پس افق پنهان گشت، مؤبد كه لالهای در دست دارد و با دست دیگرش دست مؤبد دیگری را گرفته، گردكوهه خار و هیزم شروع به گردش میكنند و نیایش آتش میخوانند. این مؤبدان لباس سفید به تن دارند و پس از آنكه سه مرتبه به گرد پشته خار و هیزم گشتند (گویا همین كه نخستین ستاره در آسمان پدید آید) توده خار را از اطراف با همان لالهای كه در دست دارند آتش میزنند. پشته خار كه آتش گرفت چون به تندی فروزان میشود بسیار تماشایی است، به طوری كه گرمی آن حلقه تنگ جمعیت را با هیاهو و جنجال از دور خود پراكنده میكند؛ ولی جمعیت بزودی تلافی میكنند و همین كه شعلههای آتش از شدت خود كاست مجدداً به سوی آن هجوم میآورند و جسم نیمه جانش را به بازی میگیرند و از روی آن میجهند، حتی اسب سواران از فراز تودههای آتش میپرند. شكوه ویژه این جشن در آنجاست كه بیشتر مردم شهر بدون شائبه مذهبی در این جشن شركت میكنند و در واقع روز جشن سده را نیز مانند روز 13 نوروز روز شادی و تفریح قلمداد میکنند. برای بینوایان در این روز آش ماش تهیه میشود و اشخاصی كه به علت گرفتاری موفق به شركت در این جشن نمیشوند از روی بام خانه خویش با دیدن شعلههای آتش خود را سرگرم میسازند.
مکان برگزاری مراسم سده در کرمان:
در یک فرسنگی شمال شهر کرمان (تقریباً شش کیلومتری)، بعد از ویرانههای محله قدیم زردشتیان، معروف به «محله گبری»، در زمینهای وسیع کشاورزی، تنها یک باغ معروف به «باغچه بداقآباد» وجود داشت، با دیوارهای بلند و دو دستگاه ساختمان (در شمال و جنوب باغ) و زیارتگاهی به نام «شاه مهرایزد» (که زیارتگاه زردشتیان کرمان بود). مراسم سدهسوزی روبروی درِ باغ و در زمینهای کشاورزی که در این موقع از سال به علت زمستان لم یزرع بودند برگزار میشد. مالکان زمینها از اینکه سدهسوزی روی زمینهای کشاورزی آنان انجام میگرفت خوشحال بودند و از آن استقبال میکردند، زیرا آتش نه تنها زیانی به کشت و کار آنها در آینده نمیزد، بلکه خاکستری که در زمینها پراکنده میشد، برای کشت آتی آنها کودی سودمند بود. متأسفانه در سالهای اخیر، گسترش شهر و افزایش جمعیت و ازدیاد خانهسازی، «باغچه بداقآباد» را نیز در برگرفت، و زمینهای کشاورزی پیرامون آن به خانه، دکان و خیابان تبدیل گردید و تنها قطعه زمینی محصور به وسعت هشت هزار مترمربع، که پهنای کوچهای آن را از باغچه بداقآباد جدا میکند، باقی مانده و سدهسوزی سالانه در این زمین، که خیابان نزدیک آن به «خیابان سده» نامگذاری شده، برگزار میشود.
جشن سده در شاهرود:
مردم بیارجمند شاهرود پنجاه و پنج روز مانده به آخر سال جشنی را برگزار میکنند که آن را سده مینامند. اهالی باور دارند که در این روز گرمی هوا در زمین فرو میرود و باعث میشود مقدمات سبز شدن گیاهان به ویژه گندم فراهم آید. جوانان روستا در صبح این روز بوتههای بیابانی که گلهای سفید و ریزی به نام سده دارد را در هر محلهای روشن میکنند، منتهی دقت میکنند که تعداد کپههای آتش هر محله جفت باشد زیرا در غیر این صورت اهداف آنها از برگزاری جشن ممکن است محقق نشده و به قول معروف رسیدن به نتیجه مطلوب آمد نیامد دارد. جوانان سه مرتبه از روی کپههای آتش میپرند و با هم میخوانند: «سده سده صد به غله ...».
رسم است که اهالی آب روی آتش نمیریزند و حتی خاکستر آتش را در کیسههای کوچک به عنوان برکت در خانه خود روی کیسههای آرد میگذارند. جوانان روستای رویان شاهرود هم با اجرای مراسمی مشابه در این روز، سه مرتبه از روی کپههای آتش میپرند و میگویند صد روز به غله داریم.
جشن سده در سبزوار:
در سبزوار مانند بیشتر شهرهای خراسان «جشن سده» را در شب پنجم بهمن ماه برگزار میکنند، به همین جهت سده آنها از جشن سده مردم سایر نواحی ایران كه آنرا در شب دهم بهمن برگزار میکنند پنج روز جلوتر است؛ دلیل این تفاوت آن است که مردم سبزوار عقیده دارند كه این جشن را به آن جهت «سده» گفتهاند كه در روز برگزاری جشن صد روز به رسیدن غله و برداشت محصول باقی مانده است. این نظریه با وجود آنکه برخی از مورخین تاكیده كردهاند كه این جشن را بدان جهت سده گفتهاند كه صد روز و شب به نوروز باقی مانده است اما جشن گرفتن به خاطر نزدیك شدن به ایام به دست آمدن غله و برداشت محصول، با توجه به قحطی و کمبود غله كه اجتماعات كشاورز در آخر هر سال به طور طبیعی دچار آن میشدهاند، منطقیتر بنظر میرسد تا صد روز به عید ماندن. سبزواریها عقیده دارند كه در جشن سده (خره) به زمین میآید و زمین نفس میكشد و در نتیجه هوا گرم میشود. شاید كلمه (خره) تحریفی باشد از (فره) كه همان (فروهر) زردتشتیان است. در شب سده پسران سبزواری، گویهایی (توپ) را به سیمی میبندند و آنرا آغشته به نفت میكنند و پس از غروب آفتاب كه هوا اندكی تاریك شده است به بلندترین قسمت پشتبام خانه خود میروند و گوی آغشته به نفت را آتش میزنند و در حالیكه گوی مشتعل را به گرد سرد خود میچرخانند چنین میخوانند:
آی سده، سده، سده صد به غله، پنجه به نوروز
ز نون بی شو، چله بدر شو ز نون شودار، به غم گرفتار
صد به غله، پنجه به نوروز دخترن دِ خَنَه، دِ فکر جَئمه، نوروز بی یمَه
صد به غله، پنجه به نوروز دخترن دِ خَنَه، بَرشو مِنَلـَه
آی صد به غله، پنجه به نوروز سده در پشت دالُ، بمیرن غله دارُ
صد به غله، پنجه به نوروز سده سده ی ما، میشو دِ گله ی ما
همینكه یك جوان گوی خود را آتش میزند چیزی نمیگذرد از تمام خانهها فروغ آتش به آسمان زبانه میكشد و دایرههای آتش منظره زیبایی به شامگاه دهكدهها میبخشد. این مراسم ساعتی ادامه دارد و با اتمام سوختن گویها مراسم به پایان میرسد.
جشن سده در محلات :
در پنجاه روز به عید نوروز مانده در بعضی از نقاط روستایی شهرستان محلات مانند روستای یكه چاه، جشنی برگزار میگردد كه همزمان با جشن سده باستانی ایرانیان بوده و با توجه به اشعاری كه شرکتکنندگان در جشن میخوانند، احتمال دارد که این جشن بازمانده از همان جشن سده باستانی باشد.
جشن سده (سدگ، ستگ، سگگ) در افوس :
برپایی آتش در این موقع از سال در حدود یك قرن پیش در افوس با عنوان آتش سگگ در پشتبامها انجام میگرفته، كه به احتمال خیلی زیاد با مشاهدات و تصوراتی كه مردم از این جشن در خوانسار و نواحی دیگر دریافت كرده بودند اجرا میشده است و با پختن آش و طبخ كلوچه (آدك به معنای گرجی آن) جشن را پربارتر کرده و با خوردن آش و کلوچه به مقابله با سرما میپرداختهاند. این جشن نوعی پیشوازی و فراخوانی زمستان كوچك و به دنبال آن بهار بوده است. در روز جشن سده یا سگگ مهمانی مرسوم بوده و مردم افوس خصوصاً در شب آن روز همراه خود نان، كشمش و تنقلاتی را با مجمعی از هیزم و چوب به خانه اقوام و همسایگان خود برده و با آنها مشغول خواندن دعا میشدند. برگزاری این جشن بعداً به شكل دیگری بدون آتشافروزی با عنوان پنجه یا پنجاهه (50 روز به بهار مانده) ادامه یافت و با کمال تأسف با ظهور مدرنیسم و زندگی ماشینی به فراموشی سپرده شد.
منابع:
1. ابوریحان بیرونی، محمدبن احمد، آثارالباقیه، ترجمه اکبر داناسرشت، تهران: انتشارات امیرکبیر، 1363.
2. ابوریحان بیرونی، محمدبن احمد، التفهیم، تصحیح جلالالدین همایی، نشر انجمن آثار ملی، 1357.
3. اخوان، سعید، فرهنگ عامیانه مردم سبزوار، پایاننامه كارشناسی دانشگاه تهران (دانشكده علوم اجتماعی و تعاون)، 2536.
4. بهار، مهرداد، جستاری چند در فرهنگ ایران، انتشارات فکر روز، 1373.
5. پاشا عشقی، فؤاد، مونوگرافی شهر كرمان، پایان نامه لیسانس دانشگاه تهران (دانشكده ادبیات)، 43- 1342.
6. تقیزاده، گاهشماری در ایران قدیم، جلد دهم مقالات، زیر نظر ایرج افشار، انتشارات شکوفان، 1357.
7. روح الامینی، محمود، آئینها و جشنهای کهن در ایران امروز، تهران: نشر اگاه، 1376.
8. سروشیان، جمشید سروش، فرهنگ بهدینان، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1356.
9. شریعتزاده، سید علی اصغر، فرهنگ مردم شاهرود، بینا، بیجا، 1371.
10. علّامی، احد، هشترود و دانشوران، با مقدمه دكتر امیر شقاقی، تبریز: ستوده، 1390.
11. فصلنامه چشمهساران، شماره 2.
12. قاروبی تبریزی، شیخ حسن، شرح فارسی بر شرح لُمعه، 1415.
13. گردیزی، عبدالحی بن ضحاک بن محمود، زینالاخبار، تصحیح عبدالحی حبیبی، تهران: نشر دنیای کتاب، 1363.
14. مجله تلاش، شماره بیست و نهم، تیر – مرداد، 1350.
15. نادرنژاد، احمد، فرهنگ عامیانه كرمان، پایاننامه كارشناسی دانشگاه تهران (دانشكده ادبیات)، 42- 1343.
16. نشریه اطلاعات ماهانه، چاپ تهران، سال 1335 ش، شماره 100.
17. نوروزنامه، منسوب به عمر بن ابراهیم خیام نیشابوری، به کوشش علی حصوری، ناشر کتابخانه طهوری، 1357.
18. هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران: امیرکبیر، 1312.
مراسم نوروز
نويسنده : شیوا باقریتاريخ: 1393/12/25
انسان، از نخستین سالهای زندگی اجتماعی، زمانی که از راه شکار و گردآوری خوراکهای گیاهی روزگار میگذراند، متوجه بازگشت و تکرار برخی از رویدادهای طبیعی، یعنی تکرار فصلها شد. زمان یخبندانها موسم شکوفهها، هنگام جفتگیری پرندگان و چرندگان را از یکدیگر جدا کرد. نیاز به محاسبة دوران کشاورزی، یعنی نیاز به دانستن زمان کاشت و برداشت، فصلبندیها و تقویم دهقانی و زراعی را به وجود آورد. نخستین محاسبة فصلها، بیگمان، در همة جامعهها، با گردش ماه که تغییر آن آسانتر دیده میشد، صورت گرفت. بالاخره نارساییها و ناهماهنگیهایی که تقویم قمری، با تقویم دهقانی داشت، محاسبه و تنظیم تقویم بر اساس گردش خورشید صورت پذیرفت.
سال در نزد ایرانیان همواره دارای چهار فصل نبوده، زمانی شامل دو فصل: زمستان دهماهه و تابستان دو ماهه بوده، و زمانی دیگر تابستان هفت ماه (از فروردین تا آبان) و زمستان پنج ماهه (از آبان تا فروردین) بوده، و سرانجام از زمانی نسبتاً کهن به چهار فصل سه ماهه تقسیم گردیده است. گذشته از ایران، «سال و ماه سغدیها، خوارزمیها، سیستانها در شرق و کاپادوکیها و ارمنیها در مغرب ایران، بدون کم و زیاد همان سال و ماه ایرانی است.
آغاز سال:
مردمشناسان را عقیده بر این است که محاسبه آغاز سال، در میان قومها و گروههای کهن، از دوران کشاورزی، همراه با مرحلهای از کشت یا برداشت بوده و بدینجهت است که آغاز سال نو در بیشتر کشورها و آیینها در نخستین روزهای پاییز، زمستان و بهار میباشد. آغاز سال ایرانیان، هرچند زمانی دستخوش تغییر گردید، ولی «حمزه اصفهانی در کتاب سنی ملوکالارض و الانبیاء و بیرونی در آثارالباقیه گویند که آغاز سال ایرانی، از زمان خلقت انسان (یعنی ابتدای هزاره هفتم از تاریخ عالم) روز هرمز از فروردین بود. وقتی که آفتاب در نصفالنهار، در نقطه اعتدال ربیعی و طالع سرطان بود.
ریشه واژه «نوروز»:
نوروز واژهای است مرکب از دو قسمت که روی هم به معنای روز نوین و نخستین روز از نخستین ماه سال خورشیدی است. آغاز فصل بهار و آنگاه که آفتاب به برج حمل انتقال مییابد. اصل واژه نوروز در زبان پهلوی «نوک روچ» یا «نوگ روز» بوده است. بحق المهر جان و نوک روز و فرخ روز آبسال الکبیس (ابونواس)
پیدایش جشن نوروز:
در ادبیات فارسی جشن نوروز را، مانند بسیاری دیگر از آیینها، رسم، فرهنگها و تمدنها به نخستین پادشاهان نسبت میدهند. شاعران و نویسندگان قرن چهارم و پنجم هجری، چون فردوسی، منوچهری، عنصری، بیرونی، طبری، مسعودی، مسکویه، گردیزی و بسیاری دیگر، که منبع تاریخی و اسطورهای آنان بی گمان ادبیات پیش از اسلام بوده، نوروز و برگزاری جشن نوروز را از زمان «جمشید» پادشاه پیشدادی میدانند.
محمدبن جریر طبری نوروز را سرآغاز دادگری جمشید دانسته:
«جمشید علما را فرمود که آن روز که من بنشستم به مظالم، شما نزد من باشید تا هرچه در او داد و عدل باشد بنمایید، تا من آن کنم و آن روز که به مظالم نشست روز هرمز بود از ماه فروردین. پس آن روز رسم کردند.
ابوریحان بیرونی پرواز کردن جمشید را آغاز جشن نوروز میداند:
«چون جمشید برای خود گردونه بساخت، در این روز بر آن سوار شد و جن و شیاطین او را در هوا حمل کردند و به یک روز از کوه دماوند به بابل آمد و مردم برای دیدن این امر در شگفت شدند و این روز را عید گرفته و برای یادبود آن روز در تاب مینشینند و تاب میخورند.
به نوشته گردیزی، جمشید جشن نوروز را به شکرانه اینکه خداوند «گرما، سرما، بیماری و مرگ را از مردمان گرفت و سیصد سال بر این جمله بود» برگزار کرد و هم در این روز بود که «جمشید بر گوسالهای نشست و به سوی جنوب رفت به جنگ دیوها و سیاهان و با ایشان حرب کرد و همه را مقهور کرد.
و سرانجام خیام مینویسد که جمشید به مناسبت بازآمدن خورشید به برج حمل، نوروز را جشن گرفت:
«سبب نهادن نوروز آن بوده است که آفتاب را دو دور بود، یکی آنکه هر سیصد و شصت و پنج شبانهروز و ربعی از شبانهروز به اول دقیقه حمل باز آمد و به همان روز که رفته بود بدین دقیقه نتواند از آمدن، چه هرسال از مدت همی کم شود؛ و چون جمشید آن روز دریافت (آنرا) نوروز نام نهاد و جشن و آیین آورد و پس از آن پادشاهان و دیگر مردمان به او اقتدا کردند.»
نوروز در دیگر کشورهای جهان:
گذشته از ایران، در آسیای صغیر و یونان، جشنها و آیینهایی در آغاز بهار برگزار میشود. در منطقه لیدی و فریژی (منطقه شمال غربی آسیای صغیر)، بر اساس اسطورههای کهن، به افتخار سیبل (Cybele) الهه باروری و معروف به مادر خدایان و الهه آتیس (Attis) جشنی در هنگام رسیدن خورشید به برج حمل و هنگام اعتدال بهاری، برگزار میشد. مورخان از برگزاری آن در زمان اگوست شاه در تمامی سرزمین فریژی و یونان و لیدی و آناتولی خبر میدهند. به ویژه از جشن و شادی بزرگ در سه روز 25 تا 28 مارس (4 تا 8 فروردین). صدرالدین عینی درباره برگزاری جشن نوروز در تاجیکستان و در بخارا (ازبکستان) مینویسد:
به سبب اول بهار، در وقت به حرکت درآمدن تمام رستنیها، راست آمدن این عید، طبیعت انسان هم به حرکت میآید. از اینجاست که تاجیکان میگویند: «حَمَل، همه چیز در عمل». در حقیقت این عید به حرکت آمدن کشتهای غله، دانه و سرشدن (آغاز) کشت و کار و دیگر حاصلات زمینی است که انسان را سیر کرده و سبب بقای حیات او میشود. وی در جای دیگر میگوید:
در بخارا «نوروز» را که عید ملی عموم فارسیزبانان است بسیار حرمت میگذاشتند. از آیتهای قرآن هفت سلام به «غولونگ آب» میکردند که خوردن آن در نوروز، از عادتهای ملی بخاراییها بوده است.
امروزه مراسم نوروزی در مرزهای غربی چین تا آن سوی فرات و نزدیكی مدیترانه و از شمال منطقه آسیای مركزی تا قفقاز تا كنارههای دریای عمان و خلیجفارس، جشن سنتی و ملی همه گروههای قومی و ملتهای منطقه است؛ از جمله كشورهای افغانستان، تاجیكستان، قرقیزستان، قزاقستان، تركمنستان، آذربایجان، تركیه، پاكستان، شمال هندوستان و همچنین همه مناطق كردنشین در عراق و سوریه.
مدت زمان جشن نوروز:
مدت برگزاری جشنهایی چون مهرگان، یلدا، سده و بسیاری دیگر، معمولاً یک روز (یا یک شب) بیشتر نیست. ولی جشن نوروز، که دربارهاش اصطلاح «جشنها و آیینهای نوروزی» گویاتر است، دست کم یک یا دو هفته ادامه دارد. ابوریحان بیرونی مدت برگزاری جشن نوروز را، پس از جشمید، یک ماه مینویسد:
چون جم درگذشت، پادشاهان همه روزهای این ماه را عید گرفتند. عیدها را شش بخش نمودند: 5 روز نخست را به پادشاهان اختصاص دادند، 5 روز دوم را به اشراف، 5 روز سوم را به خادمان و کارکنان پادشاهی، 5 روز چهارم را به ندیمان و درباریان، 5 روز پنجم را به توده مردم و 5 روز ششم را به برزگران.
کمپفر در سفرنامه خود آورده است که در زمان شاه سلیمان صفوی مهمانیها، تفریح و جشنهای نوروز در میدانهای عمومی تا سه هفته طول میکشید. دروویل مدت تعطیلی جشن نوروز را در زمان فتحعلیشاه دو هفته مینویسد.
ولی برگزاری مراسم نوروزی امروز، دست کم از پنجه و «چهارشنبه آخر سال» آغاز و در «سیزده بدر» پایان میپذیرد. رسمها و آیینهای نوروزی که از روزگاران کهن برگزاری آنها از نسلی به نسل بعد به ارث رسیده، به ناگزیر با دگرگونی شیوههای زندگی، تکنولوژیهای صنعتی و ماشینی، سازمانهای اداری، شغلها، قانونها، وسایل ارتباط جمعی جدید بدون آنکه هویت خود را از دست بدهد، تحول یافته است.
از آداب و رسمهای کهن پیش از نوروز، بایستی از مراسم پنجه (خمسه مسترقه)، مراسم چهارشنبه سوری، ، زیارت اهل قبور، خانه تکانی، کاشتن سبزه، سفره هفت سین، خرید لباس عید و خوراکهای نوروزی یاد کرد که در واقع پیش درآمدِ آمادهسازی فضای جشنهای نوروزی است و به صورت اختصار در ذیل شرح داده میشود.
مراسم پنجه «میر نوروزی»:
از جمله آیینهای مراسم پنجه، میر نوروزی است که در شمار روزهای سال و ماه و کار نبود، برای شوخی و سرگرمی، حاکم و امیری انتخاب میکردند که رفتار و دستورهایش خندهآور بود و در پایان جشن از ترس آزار مردمان فرار میکرد. ابوریحان بیرونی از مردی کوسه یاد میکند که با جامه و آرایشی شگفتانگیز و خندهآور، در نخستین روز بهار مردم را سرگرم میکرد و چیزی میگرفت و هم اوست که حافظ به عنوان «میر نوروزی»، دوران حکومتش را «بیش از پنج روز» نمیداند.
بیگمان امروز، کسانی را که در روزهای نخست فروردین، با لباسهای قرمز رنگ و صورت سیاه شده در کوچه و گذر و خیابان میبینیم که با دایره زدن و خواندن و رقصیدن مردم را سرگرم میکنند و پولی میگیرند، بازمانده شوخیها و سرگرمیهای انتخاب «میرنوروزی» و «حاکم پنج روزه» است که تنها در روزهای جشن نوروزی دیده میشوند، نه در وقت و جشنی دیگر؛ و آنان خود در شعرهایی که میخوانند، میگویند: حاجی فیروزِ، عید نوروزِ، سالی چند روزِ.
روز مردگان «پنجشنبه آخر سال»:
یکی از آیینهای کهن پیش از نوروز یاد کردن از مردگان است که به این مناسبت خانوادهها به گورستان میروند و خوراک (پلو، خورش)، نان، حلوا و خرما بر مزار نزدیکان میگذارند و بر مزار تازه گذشتگان شمع یا چراغ روشن میکنند. در برخی از شهرهای ایران روز پیش از نوروز، خانوادههای عزادار، از خویشان و نزدیکان با غذا و حلوا پذیرایی میکنند و در سر مزار جمع میشوند و نیز رسم است که ایرانیان شیعه، در موقع سال تحویل به زیارت قبر امامان و امامزادگان میروند.
زردشتیان معتقدند که «روان و فروهر مردگان، هیچگاه کسی را که بوی تعلق داشته فراموش نمیکند و هر سال هنگام جشن فروردین به خانه و کاشانه خود برمیگردد.»
خانهتکانی:
اصطلاح «خانهتکانی» را بیشتر در مورد شستن، تمیز کردن، نو خریدن، تعمیر کردن ابزارها، فرشها، لباسها به مناسبت فرا رسیدن نوروز، به کار میبرند. در این خانهتکانی، که سه تا چهار هفته طول میکشد، بایستی تمامی ابزارها و وسیلههایی که در خانه است، جابهجا، تمیز، تعمیر و معاینه شده و دوباره به جای خود باز میگردد. برخی از ابزارهای سنگین وزن یا فرشها، تابلوها، پردهها و وسیلههای دیگر، فقط سالی یکبار، آن هم در خانهتکانی نوروزی، جابهجا و تمیز میشود. در برخی از شهرهای آذربایجان نخستین چهارشنبه ماه اسفند (چهارشنبه موله) به شستن و تمیزکردن فرشهای خانه اختصاص دارد.
کاشتن سبزه:
اسفند ماه، ماه پایانی زمستان، هنگام کاشتن دانه و غله است. کاشتن «سبزه عید» به صورت نمادین و شگون، از روزگاران کهن در همه خانهها و در بین همه خانوادهها مرسوم است. در ایران کهن، «بیست و پنج روز پیش از نوروز، در میدان شهر، دوازده ستون از خشت خام برپا میشد، بر ستونی گندم، بر ستونی جو و به ترتیب، برنج، باقلا، کاجیله ، ارزن، ذرت، لوبیا، نخود، کنجد، عدس و ماش میکاشتند؛ و در ششمین روز فروردین، با سرود و ترنم و شادی، این سبزهها را میکندند و برای فرخندگی به هر سو میپراکندند.»
ابوریحان بیرونی نقل میکند که: «این رسم در ایرانیان پایدار ماند که روز نوروز در کنار خانه هفت صنف از غلات در هفت استوانه بکارند و از روییدن این غلات، خوبی و بدی زراعت و حاصل سالیانه را حدس میزنند.»
امروز در همه خانهها رسم است که ده روز یا دو هفته پیش از نوروز، در ظرفهای کوچک و بزرگ؛ کاسه، بشقاب، پشت کوزه و ... دانههایی چون گندم، عدس، ماش و ... میکارند. موقع «سال تحویل» و روی سفره «هفتسین» بایستی سبزه بگذارند. در برخی از شهرهای آذربایجان، سومین چهارشنبه به خیس کردن و کاشتن گندم و عدس برای سبزههای نوروزی اختصاص دارد. این سبزهها را خانوادهها تا روز سیزده نگه داشته و در این روز زمانی که برای «سیزده بدر» از خانه بیرون میروند، در آب روان میاندازند.
سفره هفتسین:
رسم و باوری کهن است که همه اعضای خانواده در موقع سال تحویل (لحظه ورود خورشید به برج حمل) در خانه و کاشانه خود در کنار سفره هفتسین گرد هم میآیند. در سفره هفتسین، هفت روییدنی خوراکی است که با حرف «س» آغاز میشود و نماد و شگونی برای فراوانی روییدنیها و فراوردههای کشاورزی است که این هفت خوراکی عبارتند از: سیب، سبزه، سنجد، سماق، سیر، سرکه، سمنو.
افزون بر آن آیینه، شمع، ظرفی شیر، ظرفی آب که در آن نارنج است، تخممرغ رنگ کرده، ماهی (ماهی قرمز)، نان، سبزی، گلاب، گل سنبل، سکه و کتاب دینی (مسلمانان قرآن، زردشتیان اوستا) نیز زینتبخش سفره هفتسین است. این سفره در بیشتر خانهها تا روز سیزده گسترده است.
لباس نو:
پوشیدن لباس نو، در آیینهای نوروزی، رسمی همگانی است. تهیه لباس برای سال تحویل، فقیر و غنی را خود مشغول میدارد. در جامعه سنتی توجه به تهیدستان و زیردستان برای تهیه لباس نوروزی – بهویژه برای کودکان- رسمی در حد الزام بود. خلعت دادن پادشاهان و امیران در جشن نوروز، برای نو پوشاندن کارگزاران و زیردستان خود بود. ابوریحان بیرونی مینویسد:
«رسم ملوک خراسان این است که در این موسم به سپاهیان خود لباس بهاری و تابستانی میدهند.» مورخان و شاعران از خلعت بخشیدنهای نوروزی فراوان یاد کردهاند. سفرنامهنویسان دوره صفویه و قاجاریه در شرح و وصف جشنهای نوروزی، از لباسهای فاخر مردم فراوان یاد کردهاند. بسیاری از خانوادهها که در سوگ یکی از نزدیکان لباس سیاه پوشیدهاند، به مناسبت نوروز، بهویژه هنگام سال تحویل، لباسی دیگر میپوشند.
خوراکهای نوروزی:
امروزه در تهران و برخی شهرهای مرکزی ایران، سبزیپلو ماهی خوردن در شب نوروز و رشته پلو در روز نوروز رسم است و شاید بتوان گفت که غذای خاص نوروز در این مناطق است. «پلو» در شهرهای مرکزی و شهرهای کویری ایران (غیر از گیلان و مازندران) تا چندی پیش غذای جشنها، غذای مهمانی و نشانه رفاه و ثروتمندی بود و این بهترین غذا (سبزیپلوماهی)، خوراک همه مردم در شب نوروز بود.
دید و بازدیدهای نوروزی:
یکی دیگر از آیینهای نوروزی، دید و بازدید یا «عید دیدنی» است. رسم است که روز نوروز، نخست به دیدن بزرگان فامیل، طایفه و شخصیتهای علمی و اجتماعی میروند. در بسیاری از این عیددیدنیها، همه اعضای خانواده شرکت دارند. دیدنهای نوروزی که ناگزیر «بازدیدها» را به دنبال دارد و همراه با دستبوسی و روبوسی است، در روزهای نخست فروردین که تعطیل رسمی است و گاه تا سیزده فروردین بین خویشاوندان، دوستان و آشنایان دور و نزدیک ادامه دارد. رفت و آمد گروهی خانوادهها، در کوی و محله، به ویژه در شهرهای کوچک، هنوز از میان نرفته است. این دید و بازدیدها تا پاسی از شب گذشته ادامه دارد.
در دید و بازدیدهای نوروزی رسم است که نخست به خانه کسانی بروند که «نوروز اول» درگذشت عضوی از آن خانواده است. خانوادههای سوگوار افزون بر سومین، هفتمین و چهلمین روز که بیشتر در مسجد برگزار میشود، روز اول نوروز را که ممکن است بیش از یازده ماه از مرگ متوفا بگذرد، در خانه مینشینند و در این روز است که خانوادههای خویشاوند لباس سیاه را از تن سوگواران درمیآورند.
هدیه نوروزی (عیدی):
هدیه و عیدی دادن به مناسبت نوروز رسمی دیرینه است، کتابهای تاریخی از پیشکشها و بخششهای نوروزی – پیش از اسلام و بعد از اسلام- خبر میدهند، از رعیت به پادشاهان و حکمرانان، از پادشاهان به وزیران، دبیران، کارگزاران و شاعران؛ از بزرگتران خاندان به کوچکترها به ویژه کودکان.
امروزه رسم عیدی دادن در بین همه قشرها و خانوادهها و سازمانها – دولتی و خصوصی- پابرجاست و در سازمانهای دولتی رسمیت یافته است. عیدی دادن به جوانان و کودکان در خانواده، به کسان کم درآمد و خدمتگزاران در محیط کار، به رفتگر، به نامهرسان و ... در عین حال نوعی جبران زحمت و انتظار خدمت است.
سیزده بدر:
بسیاری از مردم به نحسی عدد سیزده نه تنها اعتقادی ندارند بلكه در اساس تأثیر عددی خاص را در سرنوشت خود مؤثر نمیدانند اما این باور كه در قدیم عدد سیزده را خوش یمن تلقی نمی كردهاند شاید به این دلیل باشد كه در طالعنمای نجومی، قدما معتقد بودند كه آسمان دوازده برج دارد و هر تولدی كه صورت میگیرد دارای ستارهای در یكی از دوازده برج است و بنا براین اینكه كدام ستاره در كدام برج قرار گرفته، طالع و خوی فرد متولد شده شكل میگیرد و خارج از دوازده برج كه عدد سیزده است، نابجا و نحس به شمار می آمده است. در هر حال اكنون دیگر نحسی عدد سیزده مورد پذیرش همگان قرار ندارد و بیشتر جنبه خرافی دارد.
گروهی از مردم معتقدند كه برای دوركردن نحسی این روز باید از خانه خارج شوند و سیزده بدر كنند تا نحسی روز در طبیعت به در شود. در این روز سبزههای سبز شده را كه چند روز اول سال نو مهمان سفره هفتسین بوده به آب روان میسپارند. خوراكیهای باقیمانده نوروز، به مصرف میرسد، بساط بازیهای دستهجمعی پهن است. روز سیزدهم، كمتر كسی در منزل میماند. در ساعت اول روز خیابانها شلوغ و پررفت و آمد است. پاركها مناظر طبیعی اطراف شهر پذیرای میلیونها زن و مردم و جوان و پیر و كودك است. خانوادهها با صفا و صمیمیت در كنار هم مینشینند و گل میگویند و گل میشنوند. مردمی كه در طول سال در هیاهوی شهر پیِ نام و نان هستند و با هم روابطی سرد و خشك دارند در این روز تغییری در رفتارشان روی میدهد، همه مهربان و شادمان هستند. گویی بهترین روز سال همین روز است. هرچند گروهی آن را نحس میشمارند اما در این روز همه چیز و همه كس رنگ شادی دارد.
سیزدهبدر نحس است یا مبارك:
گروهی چنین بیان میدارند كه روز سیزده هرماه در جدول سی روز ایران باستان به فرشته تیر یا تیشتر كه ستاره باران بوده، مربوط است و بسیار روز خجسته و مباركی است. در اعتقادات مردم ایران باستان روز سیزده بدر به هیچ وجه نحس نبوده است. در جدول مربوط به سعد و نحس روزها نیز روز سیزدهم مبارك آمده است.
مردم ایران باستان در مورد این روز معتقد بودند كه جمشید شاه (بنیانگذار نوروز) روز سیزده نوروز را در صحرای سبز و خرم، خیمه و خرگاه برپا میكرد و بار عام میداد. چندین سال متوالی این كار را انجام داد كه در نتیجه در ایران زمین به صورت سنت و رسم درآمد. در تحلیلی دیگر اینطور بیان میگردد كه ایرانیان پس از دوازده روز جشنگرفتن و شادیكردن كه به یاد دوازده ماه از سال است، روز سیزدهم نوروز را كه فرخنده است به باغ و صحرا میرفتند و شادی میكردند و در حقیقت بدین ترتیب دوره نوروز را به پایان میرسانیدند.
در تحلیل دیگری چنین بیان میگردد كه اعتقاد به عمر 12هزار ساله جهان نزد زرتشتیان، تحت تأثیر نجوم بینالنهرین است كه معتقد بودند هریك از دوازده اختر كه خود به یكی از برجهای دوازدهگانه حاكم است، هزار سال به جهان حكومت خواهد كرد. بدین روی عمر جهان دوازده هزار سال است و در پایان دوازده هزار سال، آسمان و زمین درهم خواهد شد. بنابراین اصل اعتقاد به دوازده هزار سال و دوازده ماه سال تأثیر معتقدات بابلی است. پس از دوازده هزار سال، آشفتگی آغازین باز میگردد پس جشنهای دوازده روز در فروردین آغاز سال با سال دوازه ماهه و دوره دوازده هزار ساله عمر جهان مربوط است. انسان آنچه را در این دوازده روز پیش میآمد، سرنوشت سال خود میانگاشت. از پیش از نوروز انواع دانهها را میكاشتند و هر دانه ای كه در طی این دوازده روزه بهتر و بیشتر رشد میكرد آن دانه را برای كاشت آن سال بهكار میبردند و گمان داشتند اگر روزهای نوروزی به اندوه بگذرد همه سال به اندوه خواهد گذشت.
سبزه گرهزدن در روز سیزده بدر
یكی از كارهای روز سیزدهبدر، علف گرهزدن است. در مورد سابقه این رسم میگویند كه مربوط به فرزندان كیومرث یعنی اولین زوج یا اولین پدر و مادر (مشیه و مشیانه) است. زرتشتیان معتقدند چون این دو با هم ازدواج كردند، دو شاخه «مورد» را گره زدند و پایه ازدواج خود را بنا نهادند و از آن زمان به بعد این رسم معمول گردید. به همین دلیل امروزه نیز این باور وجود دارد که «سبزه گرهزدن» دختران دم بخت، شگونی برای ازدواج و همسریابی میباشد.
ثبت جهانی نوروز در سازمان یونسکو
مهمترین جشن باستانی ایرانیان پس از سالها از ارائه درخواست ثبت نوروز به عنوان یکی از میراث ناملموس جهان بالاخره چهارشنبه (8 مهر سال 1388) به ثبت جهانی رسید.
به گزارش مهر، ثبت جهانی نوروز توسط یونسکو در حالی اتفاق میافتد که سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ایران چهار سال پیش (در سال 84) مدارک و مستندات لازم برای ثبت این رویداد مهم سنتی و باستانی را به مراجع ذیربط ارسال کرده بود. بنا بر گزارشها پرونده ثبت نوروز به عنوان میراث غیرملموس جهانی تقاضای مشترک کشورهایی نظیر ایران، پاکستان، آذربایجان، قزاقستان، هند و ترکیه بوده است.
این اتفاق در حالی رخ میدهد که مراسم نوروز علاوه بر این کشورها در کشورهای دیگری نظیر افغانستان و تاجیکستان نیز برگزار میشود. کارشناسان میراث فرهنگی و گردشگری علت تأخیر چند ساله در ثبت جهانی پرونده نوروز در فهرست جهانی میراث غیرملموس یونسکو را ضرورت تغییر در ضوابط این نهاد بینالمللی میدانستند. از نظر آنها ثبت نوروز امکان بازشناسایی آن را در سطح جهان به وجود میآورد و میتواند فرصتی برای هرچه بهتر برگزار شدن این آیین ویژه ملی در کشورهای مختلف و از جمله ایران باشد.
منابع:
1. ابوریحان بیرونی، محمدبن احمد، آثارالباقیه، ترجمه اکبر داناسرشت، تهران: انتشارات امیرکبیر، 1363.
2. اوستا، یشتها، جلد اول.
3. ایمانیپور، سیروس، نوروز، تاریخچه و آیینهای مربوط به آن، ویژهنامه نوروز، 1381.
4. تقیزاده، گاهشماری در ایران قدیم، (مجموعه مقالات، جلد دهم)، چاپ دوم زیر نظر ایرج افشار، انتشارات شکوفان، 1357.
5. دروویل، سفرنامه، ترجمه جواد محبی، انتشارات گوتنبرگ، تهران: 1348، فصل بیستم.
6. روحالامینی، آیینها و جشنهای کهن در ایران امروز، تهران: آگاه، 1376.
7. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، جلد اول، نشر اساطیر، سال 1352.
8. علامه مجلسی، بحارالانوار، جلد چهاردهم، مبحث نوروز.
9. عینی، صدرالدین، یادداشتها، ترجمه علی اکبر سعیدی سیرجانی، انتشارات آگاه، تهران: 1362.
10. کمپفر، ا، در دربار شاهنشاه ایران، ترجمه کیکاوس جهاندادی، انتشارات انجمن آثار ملی، تهران: 1350.
11. نیشابوری، عمربن ابراهیم خیام، نوروزنامه، به کوشش علی حصوری، نشر طهوری، 1357.
آئینهای زمستانی
نويسنده : شیوا باقریتاريخ: 1393/12/03
چند هزار سال است كه ایرانیان شب یلدا، آخرین شب پاییز را كه طولانیترین شب سال است، جشن میگیرند و بزرگ میدارند. این شب که «شب چله» نیز نامیده میشود، در نیم كرة شمالی با انقلاب زمستانی همراه است و به همین علت از آن زمان به بعد طول روز بیشتر و طول شب كوتاهتر میشود. از جمله جشنهای زیبا که از لحاظ سنت، مذهب، تاریخ، زمان و تنوع در شیوة اجرا و سایر جهات دیگر بسیار جالب است جشن شب یلداست. هرچند دربارة زمان آغاز و انگیزة برگزاری و ماندگاری بسیاری از جشنها نمیتوان نظری قطعی داد، اما آنچه همگان بر آن تأکید دارند این است که ایرانیان به خاطر دقیق بودن گاهشماری و تطبیق کامل آن با تقویم طبیعی، دریافتند که کوتاهترین روزها، آخرین روز پاییز یعنی روز سیام آذر و بلندترین شبها، شب اول زمستان یعنی نخستین شب دیماه است. اما بلافاصله پس از این بلندترین شب سال، از آغاز دی، روزها به تدریج بلندتر و شبها کوتاهتر میشود. خورشید هر روز بیشتر در آسمان میپاید و نور و گرمی نثار میسازد، به همین جهت آن شب را «یلدا» نامیدند.
شب یلدا (شب چلّه)
- یلدا و ریشههای آن:
واژه یلدا سریانی (سوریانی) و به معنی ولادت خورشید (مهر، میترا) خدای پیمان و خدای راستی كه خدایی ایرانی است تعلق دارد و رومیان (یونان قدیم) آنرا «ناتالیس اینویكتوس» یعنی روز «تولد مهر شكست ناپذیر» نامند. ریشههای یلدا در جشنهای دیگرِ یونان باقی مانده که مهمترین آنها جشن «ساتوران» یا (کیوان) است. بر اساس پارهای اعتقادات، حضرت عیسی مسیح در این شب به دنیا آمده است. اما ایرانیان این شب را شب میلاد ائمه مهر )میترا( میپنداشتند و به همین خاطر آنرا جشن گرفته، پایكوبی میكردند و آتش میافروختند. آنگاه، سفرهای رنگین كه «میزد»(Myazd) نام داشت، میگستردند. «میزد» نذری یا ولیمهای بود كه غیر از نوشیدنی، گوشت، نان، شیرینی، حلوا و آجیل (یا به گفته زرتشتیان، لرک (Lork از واجبات آن بود. افزون بر این، آلات و ادوات نیایش مانند آتشدان، بخوردان، عطردان، بَرَسم (Barasm) و انواع میوهها در این «میزد» قرار داده میشد.
- پیشینه تاریخی شب یلدا:
از آنجا که در آیین میترائیسم، ستارگان و خورشید دارای الوهیت بودند، پس تولد مهر بایستی در یک حادثه نجومی در طول سال رخ میداد. در پرستشگاههای مهری، روز 25 دسامبر (چهارم دیماه) روزی است که تولد میترا و تجلی فروغی نوین را جشن میگیرند. 25 دسامبر را زمانی میدانستند که از آن به بعد روزهای زمستان طولانی میشوند (انقلاب زمستانی) و خورشید بیشتر در آسمان است، پس باید میترا در چنین زمانی متولد شود. سابقه شب یلدا یا چنانکه امروزه معروف است، شب چله، چندین هزار سال در ایران باستان سابقه داشته است. سیام آذر یا 21 دسامبر کوتاهترین و بلندترین شب را در طول سال دارد اما بلافاصله پس از آغاز دی، روزها به تدریج بلندتر و شبها کوتاهتر میشود. بنابراین این شب را یلدا یعنی تولد خورشید شکستناپذیر که همان ایزد مهر بود، نامیدند.
در برهان قاطع، ذیل واژه یلدا چنین آمده: یلدا کلمهای است «سریانی» به معنای میلاد عربی که شب اول زمستان و شب آخر پاییز است (اول جُدی و آخر قوس) و آن در تمام سال درازترین شبها است و یا نزدیک به آن شب، آفتاب به برج جدی تحویل میکند و گویند آن شب به غایت شوم و نامبارک است و برخی گفتهاند شب یلدا، یازدهم جدی است.»
ابوریحان بیرونی مینویسد:
بیرونی دی ماه که آنرا خورماه نیز میگویند و نخستین روز پس از این شب را به خرم روز تعبیر میکند یعنی روزی که نور از حد نقصان به حد زیادت خارج میشود و قدرت آدمیان رو به افزونی مینهد و پریان به فنا میافتند. وی نامی از شب یلدا نمیبرد اما مینویسد كه صبح پس از شب یلدا، جشن ویژهای برگزار میشده است كه در آن پادشاهان ایرانی با جامه سپید، در بیابانها بر فرشهای سپید مینشستند و بدون قراول اجازه میدادند كه هر یك از مردمان، از وضیع و شریف با ایشان گفتگو كنند. در این روز به گفته بیرونی پادشاهان با دهقانان و برزگران همسفره میشدند و خود را برادر این كسان میشمردند.
- یلدا در میان ملل و ادیان دیگر:
در دوران قدیم مصریها نیز به مانند ایرانیان در این روز جشن فصل بذر را برپا میکردند که با الهام از این جشن ایرانی مصریها خانههایشان را تزئین میکردند و جنگ و خشونت در این روز فراموش میشد، همه در کنار هم جمع میشدند، پولدار و فقیر و بردهها. از نکات جالب این مراسم این است که فرزندان در این روز سرپرست خانواده بودند و در همین حال تا صبح شمع روشن میکردند تا تاریکی و ظلمت فرار کند.
- یهودیان هم مراسمی كمابیش شبیه مراسم چله دارند. آنان جشنی برپا میكنند كه «ایلانوت» (جشن درخت) خوانده میشود. در این جشن، آنان با روشن کردن شمع به نیایش میپرداختند.
- آشوریان نیز شب یلدا را گرامی میدارند و با آجیل مشكلگشا و نشستن تا پاسی از شب، جشن میگیرند و بعضیها حتی فال حافظ هم میگیرند.
- در جنوب روسیه، هنوز هم مراسم و جشنهای مشابهی به مناسبت چله برگزار میشود. پختن نان، شیرینی محلی شبیه موجودات زنده، بازیهای محلی، كشت و بذرپاشی تمثیلی، پاشیدن گندم در محوطه حیاط، ترانه، رقص، آواز و قربانی كردن جانوران از آئینهای مخصوص این جشن است. به این ترتیب، میتوان گفت كه آئین شب یلدا (یا شب چله) با اندك تفاوتهایی در غالب فرهنگهای ملل و ادیان دیگر نیز رواج دارد.
- جشن یلدا و آئینهای آن در ایران امروز:
جشن یلدا در ایران امروز با گرد هم آمدن و شبنشینی تمامی اعضای خانواده و فامیل برگزار میشود. در این شب، فالگرفتن با دیوان حافظ مرسوم است. اعضای خانواده با انتخاب و شكستن گردو، از روی پوكی یا پُر بودن آن، آیندهگویی هم میكنند. برخی پژوهشها عمر جشن شب یلدا را هفت هزار سال نوشتهاند؛ یعنی هفت هزار سال پیش نیاکان ما به دانش گاهشماری دست پیدا کرده، دریافته بودند که نخستین شب زمستان، بلندترین شب سال است و از اینرو، این شب از همان اوان در میان ایرانیان جشن گرفته میشده است. در مناطق مختلف ایران، بر اساس منطقه جغرافیایی و آداب و رسوم آن منطقه، گونههای متنوعی از تنقلات و خوراکیها مورد استفاده قرار میگیرد؛ اما هندوانه تنها میوهای است که در خانوادههای همه مناطق آنرا مصرف میکنند؛ زیرا شمار زیادی از مردم بر این باورند که اگر مقداری هندوانه در شب یلدا خورده شود در سراسر زمستانی که در پیش دارند سرما و بیماری بر آ نها غلبه نخواهد کرد و در تابستان، آن فرد در میان گرمای سوزان تشنه نخواهد شد. انار در سفره شب یلدا نماد شادی و زایش است. آجیل شب یلدا شامل: پسته، بادام، گردو، فندق و در بعضی مناطق کشور از میوههای خشک نیز به عنوان آجیل شب یلدا استفاده میشود که همه اینها جنبه نمادین دارند و نشانه برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند.
جشن یلدا در برخی از استانهای ایران
یلدا، همانگونه كه گفته شد، یك آئین ملی و كهن است كه در سرتاسر ایران اسلامی گرامی داشته میشود و تقریباً در همهجای ایران مشترک است. لکن به دلیل پهناوری ایران و رواج خرده فرهنگهای گوناگون در این گستره پهناور، گاهی به آدابی برمیخوریم که فقط ویژه یک منطقه خاص هستند، که در ادامه مطلب به برخی از این ویژگیهای خاص و متفاوت اشاره خواهد شد.
استان آذربایجان شرقی:
به عنوان یكی از خطههای زرخیز ایران زمین برای زنده نگه داشتن این شب بیادماندنی برای خود آداب و رسوم ویژهای دارند. اكثر مردم آذربایجان شرقی در شب یلدا «چیلله قارپیزی» (هندوانه چله) میخورند و معتقدند با خوردن هندوانه، لرز و سوز سرما به تنشان تأثیر نداشته و اصلاً سرمای زمستان را حس نمیكنند.
- در برخی از روستاهای منطقه هشترود و چاراویماق، شبنشینی در خانه یكی از بزرگان طایفه و خانواده برقرار میگردد و در برخی، شبهای چله را بین خانوادهها، تقسیم میكنند بدین ترتیب كه در روستاهای كمخانوار، مراسم از اولین خانه ده شروع شده به ترتیب ادامه مییابد و در روستاهای با خانواده بیشتر، این ترتیب به صورت محلی یا كوچه به کوچه برقرار میشود. رسم غالب بر این است كه شب چله را با صرف هندوانه و خشكبار و انار سپری كنند كه هندوانه از سرمای زمستان در امان میدارد و خشكبار یعنی كشمش و گردو موجب گرمایی مزاجها در برابر سرما و سردی است و چون چله كوچك رخت بر میبندد بهمنماه به پایان میرسد. سخنی به كنایه در زبان مردم منطقه رایج است كه میگویند «چاریخ پاتاواسین باغلاوی» یعنی با پایان دو چله از زمستان، سرما كفش و كوله خویش را جمع كرده تا سال دیگر خداحافظی میكند.
- در تبریز نیز در موسم یلدا «عاشیقها» مینوازند. عاشیقها خنیاگران محلی هستند که اشعار و موسیقی آنان برگرفته از موسیقی مردمی است. آنها در حین اجرای برنامه داستان میخوانند، فیالبداهه شعر میسرایند و ساز میزنند. همچنین مردم تبریز در شب یلدا پوستهای میوه و اشغالها را در آب روان ریخته و این رفتار را خوب و خوش یمن میدانند. بعد از خوردن تنقلات و میوه در سابق بزرگان خانواده به نقل حكایات و داستانهایی از حماسههای ملی این سرزمین نظیر، اصلی و كرم، بایاتی خواندن و ضربالمثل پرداخته و تا پاسی از شب به صحبت و گفتگو مشغول میشوند. زنان معمولاً تا پایان چله كوچك خانه تكانی نمیكنند و اعتقاد دارند اگر در طول این دو چله كسی خانه تكانی كند، چله او را نفرین میكند و اگر چله كسی را نفرین كند به نكبت و بدبختی گرفتار میشود.
استان آذربایجان غربی:
از قدیمیترین رسمهای منطقه آذربایجان غربی در شب چله برگزاری جشن خدر نبی و قورتولوش بایرامی (عید نجات) است که ریشه در باورهای ایرانیان باستان دارد که تا حدودی از بین رفته ولی خاطرات آن هنوز در اذهان مادربزرگها و پدربزرگها به جا مانده است. در عید خدر نبی جوانان دم بخت هر روستا حبوباتی نظیر نخود، گندم، ذرت، تخم هندوانه و خربزه از منازل اهالی روستا جمع میکردند و پس از پختن و خشک کردن، همراه نمک در هاون میکوبیدند که در اصطلاح محلی «قووت» نامیده میشود. هر یک از جوانان به اندازه هفت ناخن از این قووت را زیر زبان خود گذاشته و میخوابیدند و خوابهایی که میدیدند توسط بزرگترها تعبیر میشد. همچنین دختران دم بخت از حبوبات جمعآوری شده آش پخته و بین همسایهها تقسیم میکردند. که در واقع نوعی نذری برای باز شدن بختشان بود.
- در شهرهای نقده، پیرانشهر، اشنویه و مهاباد که از مناطق کردنشین آذربایجان غربی هستند در شب یلدا بیتخوانها به خواندن بیت کردی میپردازند و جوانان هم ضمن تناول میوهها و آجیلهای تهیه شده به جوراببازی و فنجانبازی سرگرم میشوند. آنها براین باورند که شب یلدا بدون برف و باران رونقی ندارد و بارش برف و باران در این شب را نشانه پربرکتی سال آینده میدانند.
- مردم شهرستان تكاب اعتقاد دارند که اگر در این شب هندوانه بخورند گرمای تابستان آنها را اذیت و آزار نخواهد کرد. در این شب نباید کسی از خانه بیرون برود و یا به سفر برود، چرا که تا سال آینده در سفر خواهد ماند. همچنین در شب چله، گندم برشته روی بام خانه میریزند و معتقدند که با این کار سالی که میآید سال پر برکتی خواهد شد. دختران و زنان در این شب دستهایشان ر ا حنا میبندند و شب زنده داری میکنند. غذایی که در این شب میخورند آش کشک است که به آن مقداری نخود و سبزی اضافه میکنند و در اصطلاح محلی به آن کاچی «KAĈI» میگویند. جوانانی که نامزد دارند بالای بام خانه نامزدشان میروند و شترکهایی را که درست کردهاند، با پارچههای قیمتی تزئین کرده و آنرا به نخی میبندند و از هواکش بام خانه پایین میاندازند. اهل آن خانه که با این رسم آشنا هستند در خورجینکی که روی شتر هست چیزهای خوردنی میریزند و میگویند: «چک یوخاری، آلاه مطلبوی وئرسین» یعنی بکش بالا خدا مطلبت را برآورده کند. بعد بالای بام دیگری میروند و شترکهایشان را از روزن سقف پایین میاندازند و به عنوان شیرینزبانی مثلهایی به زبان میآورند از این قبیل: مشک کرهدار، مودار درآمد یعنی تقلبی درآمد.
- در خوی مردم از غنی و فقیر لازم میدانند پشمک هدیه بدهند و این کار، گویا به مناسبت شباهت پشمک با برف است. خوردنیهایی که باید توی سینی شبچله باشد عبارت است از: یک بشقاب پشمک، یک بشقاب حلوا، یک عدد هندوانه، یک عدد خربزه، شام هم برنج تهیه میکنند و کسانی هم که وسعشان میرسد پلومرغ میخورند یا قرمهسبزی درست میکنند. بعد از شام هم پدر خانواده شروع میکند به تقسیم کردن خوردنیها. برای دخترهایی که نامزد دارند از طرف نامزدشان خوانچهای که در آن دوازده بشقاب خوردنی هست میفرستند. این دوازده بشقاب عبارتند از: یک بشقاب پشمک، یک بشقاب میلاخ، یعنی انگور نیمه خشک، که درست کردن آن در آذربایجان معمول است. یک عدد هندوانه، خربزه، یک بشقاب هم انار، و در بقیه بشقابها هم بسته به توانایی خانوادهها خلعتی تهیه میکنند و در خوانچه میگذارند. در وسط بقچه خلعت معمولاً جای پیراهن عروس و طلاجات است و در دو طرف بقچه یک هندوانه و یک خربزه نیز میگذارند و روی آنها را با ملافهای میکشند و به حمالی میدهند که به خانه عروس ببرد. پدر و مادر دختر با احترام زیاد خوانچه را در اتاق پذیایی میگذارند و انعامی هم به حمال میدهند و او را مرخص میکنند. بعد مادر عروس، دوستان و آشنایان خودشان را خبر میکند که بیایند خوانچهها را ببینند. دوستان و آشنایان هم میآیند و میبینند و شور شادی میکنند و از خوردنیهای آن میخورند.
در شب چله دخترهایی که تازه به خانه شوهر رفتهاند، پدر و مادر دختر خوانچهای به همین ترتیب به خانه دخترشان میفرستند و عقیدهشان این است که به این و سیله دهان شب چله را شیرین میکنند تا اینکه زمستان به خوشی بگذرد. در بعضی خوانچههایی که برای خانه عروس فرستاده میشود سه جور حلوا میگذارند 1- حلوای کنجد 2- حلوای گردویی 3- حلوای هویج .
- در سیه چشمه ماکو، در شب چله دختر و پسرهایی که با هم همسایه هستند در یک خانه جمع میشوند و فال میگیرند و چله را به در میکنند. تازه عروسها و پیرزنان هم در این مراسم شرکت میکنند. مراسم چله بِدَر دو جور است؛ یکی فال چله بدر که اول صاحبخانه برای مهمانها هدیک (گندم ) را میشویند و میپزند، سپس با نمک و مغز گردو قاطی میکنند و میخورند. جور دیگر قاویرقا نامیده میشود که آن هم گندم برشته شده روی ساج است. بعد از خوردن شبچره بازی چله بدر را شروع میکنند به این ترتیب: یکی از دخترها را که از همه محبوبتر است انتخاب میکنند. این دختر باید تنها برای آوردن آب به سر نهر، قنات یا چشمه برود و در بین راه با کسی حرف نزند و به عقب سرش هم نگاه نکند، حتی عطسه و سرفه هم نکند و ظرف آب را در بین راه به زمین نگذارد و اگر اشتباهاً هر کدام از این کارها را انجام دهد نیتش باطل میشود و باید دوباره از خانه بیرون برود و با تشریفات کامل آب بیاورد. بعد آب را در ظرف دیگری میریزند و دو عدد سوزن که به آنها پنبه بستهاند یکی را که بزرگتر است به نام یک پسر و یکی را که پنبهاش کمتر است و سوزنش کوچکتر، به نام یک دختر به آب میاندازند. سوزنها در سطح آب شناور هستند و اگر به هم بچسبند معتقدند که این دختر و پسر به یکدیگر خواهند رسید و با هم عروسی میکنند. اما اگر سوزنها به هم نچسبند میگویند: اینها نصیب همدیگر نیستند. این فال را در شب اول چله بزرگ یا شب یلدا و همچنین در شب اول چله کوچک نیز میگیرند.
استان اردبیل:
در این استان رسم است كه فامیل دور هم جمع میشوند و تا نیمه شب با هم به گفتوگو و صحبت میپردازند. هندوانه، انار، تخمه و ماهیپلو از جمله خوراكیهای این شب در استان اردبیل است.
- در مشکینشهر مردم دور کرسی مینشینند و قصههای شیرین میگویند. در این شب کسانی که وسعشان میرسد انگور، سیب، گلابی، خربزه و هندوانه میخورند.
استان اصفهان:
از قدیمالایام آیینهای ویژهای در اصفهان وجود داشته كه كم و بیش هنوز هم ادامه دارد. به باور اصفهانیهای قدیم، زمستان به دو بخش «چله بزرگ» و «چلهكوچك» تقسیم میشد كه موعد چله بزرگ از اول دیماه تا 10 بهمن بود اما «چله كوچك» از دهم بهمن آغاز میشد و تا سی بهمن ادامه داشت. البته آئین برگزاری شب چله در اصفهان به دو نام «چلهزری» (ماده) و «عمو چله» (نر) تقسیم میشود زیرا از گذشته تاكنون همه موجودات و اشیاء را بر اساس جنس مذكر و مؤنث تقسیم میكردند. اصفهانیها دو شب را به عنوان شب چله به صورت خانوادگی برپا میكردند و آئینهای مخصوص به این شب را بجا میآوردند و با پهن كردن سفرهای با عنوان «سفره شب چله»، این شب را گرامی میداشتند. هندوانه بهعنوان نمادی كروی كه بیرونش سبز و درونش قرمز است، سمبل خورشید محسوب میشود، به عنوان مهمترین میوه بر سر سفره چله قرار میگیرد. از دیگر بخشهای این آئین در اصفهان قدیم پهن كردن تمام البسه و رختخوابها در هوای آزاد بهویژه در مقابل خورشید با هدف خوش آمدگویی به «عمو چله» و «چله زری» بوده است. از دیگر مراسم مربوط به شب یلدا این بوده که تازه دامادها با هدیه یا خوانچه به خانه عروس میروند.
- آجیل شب یلدا در اصفهان:کشمش، گردو، بادام، قیسی، برگه زردآلو، برگه گلابی، جوزقند، انجیر و خرما.
- میوه شب یلدا در اصفهان: انار، هندوانه، سیب، گلابی انباری (سیبری) است.
- نوشیدنی شب یلدا در اصفهان: بطور معمول چای، شربت و چنانچه برف باشد مخلوط برف و شیره انگور.
- خوراک شب یلدا در اصفهان: چنانچه مقدور باشد سبزیپلو با ماهی و در غیر اینصورت یکی از غذاهای محلی: مانند کوفته برنجی، گداخته (مواد اصلی آن نوعی خرما به نام خرما خارَک «خرمای نرسیده» و نارگیل است و به دلیل وجود این دو ماده مغذی و مفید، خواص بسیاری داشته و بسیار نیروبخش است.).
استان بوشهر:
مانند دیگر نواحی ایران، این آئین كهن را با رفتن به منزل بزرگان فامیل گرامی میدارند. «هندوانه شب یلدا» در میان مردم بوشهر، معنایی بسیار مهم دارد.
استان خراسان:
با وجود اینكه هرگز واژه یلدا به كار برده نشده و شب چلهنشینی بهكار رفته، با مراسم خاص گرامی داشته میشود. خراسانیها براین باور بودند که هرکسی در شب چله هویج، گلابی، انار و زیتون سبز بخورد، در تابستان سال بعد، از گزند جانوران به ویژه نیش عقرب در امان خواهد بود، در شب چله، هندوانه بیشتر از میوههای دیگر مورد توجه بوده است.
استان تهران:
یکی از اعتقادات مردم قدیم تهران که در شب یلدا نمود بیشتری پیدا میکرد اعتقاد به «بخت گشایی» بوده است. آنگونه که میگویند شغل «پنبهزنی» و افراد پنبهزن در چند روز مانده به این شب کاملاً رونق پیدا میکرده است. حکایت جالبی که در این باره نقل شده این است که خانوادههای دارای دختر دم بخت علاوه بر سپردن تشک و متکاهای خود به پنبهزن هدف خاصی را دنبال میکردهاند. آن هدف هم چیزی به جز اعتقاد به رسم بختگشایی نبوده. نقل است که والدین دختران دم بخت هنگامی که پنبهزن به هر دلیلی دست از کار میکشیده و آنها کمان پنبهزنی را تنها مییافتهاند فوراً دختر موردنظر را از میان کمان عبور میدادهاند و معتقد بودند که بخت دختر همانند زه کمان به زودی گشوده خواهد شد. یکی از سرگرمیهای مردم تهران در دوران قدیم حضور در قهوهخانهها و گوش سپردن به اوراد نقالان و تماشای تردستی و شعبدهبازی بوده است. کسانی دیگر هم گاه به گاه به خانه همدیگر میرفتهاند و تا پاسی از شب گل گفته و گل میشنیدند. اما این حکایات در شب یلدا دامنه گستردهتری پیدا می کرد و مثلاً قهوهخانههای پر از مشتری تا صبح باز بوده و قُلقُل قلیان و سماور این شبنشینی را با شکوهتر میکرده است. در شب یلدا اکثر مردم تهران قدیم ترجیح میدادند که شام را در یکی از همین قهوهخانهها صرف کنند و بعد برای همدیگر قصه بگویند و یا همگی به مراسم شاهنامهخوانی یک نقال گوش بدهند.
استان سیستان و بلوچستان:
مردم استان زاهدان نیز براساس یك سنت دیرینه در شب یلدا در خانه بزرگ قوم خویش گردهم میآیند و به قصههایی كه پدربزرگها و مادر بزرگها برایشان نقل میكنند گوش میدهند. برگزاری جشنها و نشستهای خانوادگی همراه با گروهی از اعتقادات اسطورهای، شبی خاطرهانگیز را برای خانوادههای زاهدانی بهخصوص كودكان و نوجوانان فراهم میكند. گفتن قصه، گرفتن فال حافظ، بازیهای دستهجمعی نظیر گل یا پوچ و بیان لطیفه و خاطره را میتوان از سرگرمیهای شب یلدا در این منطقه عنوان كرد.
استان فارس:
سفره مردم استان فارس در این شب، همچون شب عید نوروز، رنگین است. مركبات، هندوانه، خرما و رنگینك در سفره به چشم میخورد. اما بخش لاینفك مراسم شب چله مردم فارس، حافظخوانی است. همچنین در حاشیه این سفره در ظرفی زیبا مقداری اسپند میگذارند و روی آنرا آتش میریزند تا بوی آن در اتاق بپیچد. غذای ویژه سفره شب یلدا هویج پلو است. شیرازیها معتقدند که عموم مردم یا گرم مزاجند یا سرد مزاج و در شب یلدا آنها که گرم مزاجند باید حتماً انواع خنکیها مانند هندوانه بخورند تا طبعشان برگردد و سرد مزاج شوند و آنها که سرد مزاجند، باید در این شب از انواع گرمیها مانند: خرما، رنگینک، انجیر و ارده شیره بخورند تا مزاج آنها نیز به گرمی برگردد.
استان قزوین:
مردم قزوین با رفتن به منزل بزرگترها، شب یلدا را جشن میگیرند. به عقیده كهنسالان، آوردن میوههای مختلف خشكتر و میوههای سرخفام كه به «شبچهره (شبچره)» معروف است، همراه با خوراكیهای دیگر شگون داشته و زمستان پر بركتی را نوید میدهد. در بعضی مواقع كه مادربزرگها در آوردن تنقلات تأخیر میكردند، كوچكترها شعر «هر كه نیارد شبچِرِه - انبارش موش بِچَرِه» سر میدهند، كه مادربزرگ در آوردن «شب چره» تعجیل كند. در این شب اغلب مردم قزوین با خوردن سبزی پلو با ماهیدودی و سپس هندوانه، انار، انواع تنقلات از جمله كشمش، گردو، تخمه، آجیل مشگلكشا و انجیر خشك، شبنشینی خود را به اولین صبح زمستانی گره میزنند. به عقیده و باور مادربزرگهای قزوینی اگر در این شب ننه سرما گریه كند باران میبارد، اگر پنبههای لحاف بیرون بریزد برف میآید و اگر گردنبند مراوریدش پاره شود تگرگ میآید. یكی دیگر از آداب و رسوم شب یلدا در این استان فرستادن «خوانچه چله» از سوی داماد به عنوان هدیه زمستانی برای عروس است. در این خوانچه پارچه، جواهر، كلهقند و چند نوع میوه مثل گلابی هندوانه، خربزه، سیب، به با تزئینات خاصی برای عروس فرستاده میشود.
استان کرمان:
مراسم شب یلدا در میان مردم استان كرمان با افسانه «قارون» که در لباس هیزمشکن برای خانوادههای فقیر تکههای چوب میآورد، همراه است. این چوبها به طلا تبدیل میشوند و برای آن خانواده، ثروت و بركت بههمراه میآورند. این یك افسانه بسیار كهن ایرانی برای شب یلدا در استان کرمان است.
استان کردستان:
در مناطق کردنشین مردم سنندج از سه ماه مانده به زمستان انگور و بادامی را روی شاخههایی از چوب یا طناب از سقف اتاقی خنک میآویزند، تا شب یلدا به همراه سیب و گلابی تناول کنند. بیشتر خانوادههای سنندجی هم چند عدد خربزه برای استفاده در این شب در ترشی میاندازند و در شب یلدا به جای هندوانه استفاده میکنند و انجام این کار را بیحکمت نمیدانند. خانوادههایی هم که دختر تازه عروس دارند در شب یلدا خوانچهای پر از میوه، شیرینی و آجیل به همراه خربزه ترشی برای دخترشان میفرستند. اگر دختری نامزد شده باشد نظیر این هدیه را از خانواده داماد دریافت میکند.
استان كرمانشاه:
از شهرهای باستانی و كهن ایران زمین است، شب یلدا از جایگاه ویژهای در میان مردم این سامان دارد و همواره با مراسم زیبا و با شكوهی همراه است. مردم استان كرمانشاه براساس آئینی كهن در این شب بیدار میمانند تا با شعر خواندن، قصه گفتن، فال حافظ گرفتن و آجیل خوردن با مادر جهان در زادن خورشید همراهی و همدردی كنند. میوههایی نیز در این شب خورده میشود كه به گونهای نمادین از خورشید است مانند: هندوانه سرخ، انار سرخ، سیب سرخ و یا لیموی زرد، قصههایی از عشق جاودانه شیرین و فرهاد، رستم و سهراب، حكایت حسین كرد شبستری و خواندن اشعار زیبا و دلنشینِ شامی كرمانشاهی در گذشته نقل مجالس شب یلدا در كرمانشاه بود. آن روزها افراد فامیل بنا بر رسمی دیرینه به خانه بزرگترین فرد فامیل كه معمولاً پدربزرگ و مادربزرگ بودند میرفتند و با تكاندن برفهای زمستان از لباسهایشان در گرمای آرامشبخش كرسی فرو میرفتند. افراد فامیل بر سر یك سفره باهم شام میخوردند و بر روی سفره مخصوص این شب خوردنیهای متنوعی چیده میشد. خوردنیهایی از قبیل آجیل، راحت الحلقوم، مشكلگشا، شیرینی محلی بهخصوص نان شیرینیهای معروف مثل: نان پنجرهای، كاك و نان برنجی و میوههایی چون انار، سیب و هندوانه، كه نگین این سفره بود. یكی از آداب زیبایی كه در شب یلدای استان كرمانشاه وجود دارد گرفتن فال حافظ است و مردم با اعتقادات خاص خود، رهنمودهایش را چراغ راه مشكلات خود در زندگی قرار میدهند. همچنین دختران دم بخت با این كار از باز شدن بخت خود در آن سال خبری میگرفتند.
استان گیلان:
مردم گیلان هندوانه را برای شب یلدا هرطور كه شده، فراهم میكنند. آنها معتقدند هركس در شب یلدا هندوانه بخورد، در تابستان احساس تشنگی نمیكند. مردم شهرها و روستاهای شرق گیلان در شب یلدا هنگام بریدن هندوانه شعری را با مضمون «امشب شب چله/ خانم جیر (زیر) پله/ چاقو بزنیم/ هندوانه کله (سر)» میخوانند. «آوکونوس» یکی دیگر از خوردنیهایی است که در این منطقه در شب یلدا رواج دارد و به روش خاصی تهیه میشود. در فصل پاییز، ازگیل خام را در خمره میریزند، خمره را پر از آب میکنند و کمی نمک هم به آن میافزایند و در خمره را میبندند و در گوشهای خارج از هوای گرم اطاق میگذارند. در گیلان در خانوادههایی که در همان سال پسرشان را داماد یا نامزد کردهاند رسم است که طبقی برای خانواده نوعروس میفرستند. در این طبق میوهها و خوراکیها و تنقلات ویژه شب چله به زیبایی در اطراف آن آراسته میشود و در وسط طبق هم یک ماهی بزرگ (معمولاً ماهی سفید) تازه و خام همراه با تزئین سبزیجات قرار میگیرد که معتقدند باعث خیر و برکت و فراوانی روزی زوج جدید و همچنین سلامت و باروری نوعروس میگردد.
استان لرستان:
در این استان مردم در شب چله «گندم شیره» میخورند و آن گندمی است که در شیره میخیسانند و زردچوبه و نمک را با آن مخلوط میکنند؛ سپس آنرا روی ساج برشته میکنند و با خلال بادام، گردو، کشمش، سیاهدانه و کنجد مخلوط کرده و میخورند.
استان مازندران:
مردم به منزل بزرگترها رفته، با شبنشینی، گرفتن فال حافظ و شاهنامهخوانی، به خوردن تنقلات و میوه، بهویژه هندوانه، انار و ازگیل میپردازند و با صحبت پیرامون موضوعات مختلف شب را به صبح میرسانند.
استان مرکزی:
با توجه به قدمت و تاریخ کهن خود، سرشار از آداب و رسوم، عقاید مذهبی و اجتماعی است. آئین شب یلدا در استان مرکزی از دیر باز در سه شب متوالی با عناوین شب «چلهبزرگه»، «چله وسطی» و «چلهكوچیكه» برگزار میشده و خویشان و دوستان سفرهای از مهر را میگشودند و از هر دری سخنی میگفتند. یكی از آئینهای ویژه یلدا، در استان مركزی دیدار و بزرگان و سالخوردگان فامیل بوده است. در شبهای چله افراد فامیل در محفلی صمیمی دور كرسی چوبی جمع میشدند و به قصههای بزرگترها گوش میدادند. زنان و دختران روستایی در گرگ و میش شبهای چله در تكاپو و هیجانی خاص ملزومات غذا و تنقلات ویژه این شب را مهیا میكردند و برای گذران ساعات خوش در كنار فامیل لحظهشماری میكردند. آنان در سینیهای قدیمی مسی در فضای دوده گرفته آشپزخانههای قدیمی، انواع میوه و تنقلات به ویژه هندوانه، انگور، تخمه، نخودچی كشمش و خرما را مهیا میكردند. در این شب استثنایی پس از صرف شام و خواندن دعای شكر در پای سفره، همگان در كنار هم، از شادیها و غمها، موفقیتها، اعتقادات، امیدها و بیمهاشان میگفتند. بزرگترها و ریشسفیدان فامیل در این شب علاوه بر خواندن اشعار حافظ، سعدی و فردوسی خاطرات و داستانهای كهن ایران زمین را برای اعضای خانواده نقل میكردند. در شب یلدا، بزرگترها با كودكان هم بازی میشدند، «پُر یا پوچ»، دزد بازی و مشاعره از جمله بازیهایی است كه در شب چله در مناطق مختلف استان مركزی با مشاركت همه اعضای خانواده رواج داشت. یکی دیگر از مراسم شب چله مردم این استان کشتن گوسفند مخصوصی به نام «اتلیک» است. روستاییان این نوع گوسفند را در فصل تابستان از بین گوسفندان خود جدا میسازند و به خوبی آنها را پروار میکنند تا برای زمستان خوب چاق و فربه شوند. به محض این که زمستان فرا رسید، گوسفندان پروار را سر میبرند و از آن غذای بسیار لذیذی برای شام شب چله تهیه میکنند. این شام را در اصطلاح محلی «اتلیک شامو» مینامند. در ضیافت این شام معمولاً هر خانواده همسایهها و بستگان نزدیک خود را دعوت میکند. این رسومات تا ۵۰ سال پیش در شهر اراك و سایر مناطق استان مركزی به شكلی فراگیر وجود داشت اما اكنون به ندرت میتوان چنین جلوههایی را به چشم دید.
استان همدان:
مردم این استان در این شب فالی میگیرند که به «فال سوزن» معروف است. در این مراسم زنی مسن شعر میخواند، دختربچهای پس از اتمام هر شعر، بر یك پارچه آبندیده و نبریده، را سوزن میزند و مهمانها كه دور تا دور اتاق نشستهاند، به ترتیب نشستن، شعرهای پیرزن را فال خود میدانند. در دیگر شهرهای این استان، مانند تویسركان و ملایر نیز مراسمی از همین دست برگزار میشود.
ضرورت ثبت جهانی یلدا:
نزدیک بودن زمان برپایی Christmas یا جشن میلاد مسیح (25 دسامبر) و جشن یلدا (21 دسامبر) و مشابهت سنتهای این آئینهای زیبا نشان از همدلی همه مردمان زمین با هر دین و آئین است. پس شناسایی بهتر و ثبت این جشن کهنسال به عنوان میراث مشترک بشری ضمن اینکه میتواند آنرا به همه ملتهای جهان بیشتر بشناساند، امکان حفظ ارزشهای جهانی نهفته در این جشن و انتقال بهتر آنرا به نسلهای بعدی بشر فراهم خواهد آورد.
یلدا در شعر شاعران ایرانی
برخی شعرای نکتهپرداز و ظریفسرا، شب هجران و دوران طولانی فراق را به شب یلدا توصیف و تشبیه کردهاند. از آن جمله:
(حافظ)
صحبت حکام، ظلمت شب یلدا است نور ز خورشید جوی بو که برآید
(سعدی)
باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود
(اوحدی)
شب هجرانت ای دلبر، شب یلدا است پنداری رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری
(خاقانی)
تو جان لطیفی و جهان جسم کثیف تو شمع فروزنده و گیتی شب یلدا
(عنصری)
چون حلقه ربایند به نیزه، تو به نیزه خال از رخ زنگی بربایی شب یلدا
(منوچهری)
نور رایش تیرهشب را روز نورانی کند دود چشمش روز روشن را شب یلدا کند
(مسعود سعد)
کرده خورشید صبح ملک تو روز روز همه دشمنان شب یلدا
(ناصرخسرو)
او بر دوشنبه و تو بر آدینه تو لیل قدر داری و او یلدا
(امیر معزی)
ایزد دادار، مهر و کین تو گویی از شب قدر آفرید و از شب یلدا
(سنائی غزنوی)
به صاحبدولتی پیوند اگر نامی همی جویی که از یک چاکری عیسی چنان معروف شد یلدا
(سیف افرنگی)
سخنم بلندنام از سخن تو گشت و شاید که درازنامی از نام مسیح یافت یلدا
منابع:
1- شایستهرخ، الهه، «جلوههای آیینی شب یلدا در فرهنگ مردم ایران (به انضمام حکایات اسطورهای و تقویم زمستانی)»، مرکز تحقیقات صدا و سیما، 1391
2- نورایی، ابوالفضل، «شب یلدا، تاریخچه، فلسفه، آئینها و مراسم (در ایران و جهان)»، فصلنامه خانواده صف، شماره 66، آذر 1392، ص 3؛ روحالامینی، محمود، «آئینها و جشنهای کهن در ایران امروز»، تهران: آگاه، 1376
3- سعادتی، فرزانه؛ امیر محرّری، «تأثیر جشنهای آئین مهر در فرهنگ ایران و جهان»، فصلنامه تخصصی فقه و تاریخ تمدن دانشگاه مشهد
4- بیرونی، ابوریحان، «آثار الباقیه»، ترجمه اكبر دانا سرشت، تهران: ابن سینا، 1352
5- احمدی، کیانمهر، «یلدا؛ جشن تولد خورشید»، ماهنامه گردشگری
6- باقریان، نجمه، گذری بر آئین شب یلدا، ماهنامه پیام زن، شماره 261، آذر 1392
7- علّامی، احد، هشترود و دانشوران، با مقدمه دكتر امیر شقاقی، تبریز: ستوده، 1390
8- انجوی شیرازی، سید ابوالقاسم، «زمستان»، جلد دوم، انتشارات امیرکبیر، 1379
9- افشار سیستانی، ایرج، «شناخت استان خراسان»، تهران: هیرمند، 1378
10- تورج پارسی؛ شاهین سپنتا، «جشن یلدا در فرهنگ ایران»، نشریه داخلی، شماره 57، آذر و دی 1387
11- دیوان ناصرخسرو، چاپ تهران
12- حواشی دکتر معین بر برهان قاطع، جلد 4، چاپ زوار
13- هاشمی، علی، «شب زایش طبیعت»، ماهنامه گزارش، شماره 241، آذرماه 1391
14- www.irandeserts. com
آداب و رسوم ازدواج در آذربایجان شرقی
نويسنده : زهرا ذوالفقاریتاريخ: 1393/12/03
سنت ازدواج در میان ایرانیان محترم شمرده میشود و هر كدام از آداب و رسومیكه برای با شكوهتر برگزار كردن آن اجرا میكنند فلسفهای دارد كه توجه به آن، فرهنگ ازدواج ساده همراه با پایبندی به عقاید و مذهب را در میان جوانان گسترش میدهد. این رسوم، در فرهنگ بسیاری از ملل جهان مشترك است. تبادل حلقه ازدواج، تبادل مهریه و شیربها، هدیه دادن گل، شام دادن در شب عروسی، موسیقی، شعرخوانی، دعا و خواندن كتاب مقدس مانند قرآن در فرهنگ ملل گوناگون به شكلهای مختلف و با جزئیاتی متفاوت وجود دارد.
آیین ازدواج، آیینی است مسرتبخش و شادیافزا كه بر محور خانواده استوار است. در فرهنگ مردم ایران در مراحل مختلف اجرای این آیین از خواستگاری، بلهبرون، تعیین شیربها و مهریه تا عروسی و تشكیل خانواده جدید، بر حضور ریشسفیدان و بزرگان فامیل اعم از پیرمردان دنیا دیده و پیرزنان با تجربه تأكید فراوان شده است. احترام به این اشخاص و ضرورت حضورشان در همه این مجالس به سبب راهگشایی ایشان در امور مهم و تصمیمگیریهاست. بزرگان و ریشسفیدان در واقع قانونگذارانی هستند كه محدوده قانونگذاریشان عرف و خانواده است و البته خود، ناظر بر اجرای قوانینشان نیز هستند. تعیین میزان مهریه، مبلغ شیربها، سیاهه جهیزیه و زمان و چگونگی برگزاری مراسم خواستگاری، عقد و عروسی از وظایف نانوشته و قوانین عرفی بزرگان و ریشسفیدان خانواده است. همه این مسائل كه گواه دانش تجربی و شأن اجتماعی و خانوادگی بزرگان و ریشسفیدان است، سبب احترام و اكرام ایشان میشود. شناساندن آداب و رسوم ایرانیان در بحث ازدواج میتواند به آسانسازی ازدواج كمك كند چرا كه در بسیاری از اقوام مراسم عروسی با كمترین هزینه و در عین حال با شكوهترین مراسم برگزار میشود. بنابراین میتوان گفت كه ایرانیان از دیرباز همه اقوام و فامیل را در برگزاری مراسم عروسی شركت میدادند و هر رسمیكه بلد بودند مانند رقصهای سنتی، خواندن آواز و بازیهای مختلف را به كمك یكدیگر اجرا میكردند كه این موضوع به با شكوه شدن مراسم ازدواج كمك شایانی میكرد. بررسی برخی از آیینهای ازدواج در میان اقوام ایرانی در گذشته نشان میدهد كه در برگزاری مراسم ازدواج از جمله خواستگاری، مراسم عقد، تهیه جهیزیه، حنابندان، روز عروسی و ... اكثراً خانوادههای عروس و داماد نه یك یا دو روز بلكه هفت تا ده شبانه روز مراسم جشن و پایكوبی را ادامه میدادند. این مراسم باشكوه در تمام استانهای ایران در شكل كلی و مراحل آن مشابه است فقط در جزئیات مراسم و همچنین تلفظ واژههای محلی است كه تفاوتهایی مشاهده میشود.
آذربایجان شرقی با سابقه کهن فرهنگی و اجتماعی خود دارای آداب و رسوم جالب و خاصی است که از جذابیت و ویژگی منحصری برخوردار است. ازدواج پیوند مقدسی است که در میان مردم آذربایجان از ارزش و احترام والایی برخوردار است و این امر باعث شده است که مراسم مربوط به آن را هر چه باشکوهتر و زیباتر برگزار نمایند و یكی از دیدنیترین مراسم در آذربایجان شرقی باشد. مراسم ازدواج در سراسر آذربایجان به طور کلی به یک شکل ولی با تفاوت اندکی برگزار میگردد.
آذری زبانها برای فرستادن جوانانشان به خانه بخت رسم و رسوم بامزهای دارند كه البته بیشباهت به شهرهای دیگر نیست. رسم و رسومی كه هرچند نسبت به سالهای قبل كمرنگتر شده، اما هنوز هم میشود رگههایی از آن را دید. هنوز هم در مراسم ازدواج تركها، عاشیقها مینوازند و رقص و پایكوبی به شیوه سنتیاش برگزار میشود. عروسی معمولاً با خواندن سرودها و تصنیفها همراه است. این تصنیفهای زیبا و تغزلی و حتی طنزآلود در واقع زینتبخش مجالس عروسی هستند و همیشه به همراه موسیقی و رقص اجرا میشوند. موسیقی و ادبیات عاشیقی، از قدیمیترین هنرهای آذربایجان هستند. عاشیق، هنرهای خوانندگی، نوازندگی، شعر، داستانسرائی، حرکات موزون و نمایش را همزمان دارا است و با نغمات موسیقی که «هاوا» گفته میشود، در مراسم گوناگون از جمله عروسیها و اعیاد و همچنین در محلهای مختلف- از سالنهای کنسرت تا قهوهخانهها- به ایفای این هنرها میپردازد. آلت موسیقی اصلی عاشیقها «قوپوز» یا «ساز» نامیده میشود، که معمولاً با همراهی نوازندگان ساز بادی «بالابان» و ساز ضربی «قاوال» یک گروه، تشکیل میدهند.
مراسم عروسی در چند مرحله انجام میشود از جمله خواستگاری، عقد، نامزد كردن و نشان بردن، شب حنابندان، بردن جهیزیه و «پاینده تخت». هر مرحله سرود و آوازی خاص دارد كه خصوصیات همان مرحله را نشان میدهد.
به عنوان مثال رسم جالبی كه در گذشتههای دور در آذربایجان مرسوم بوده اینكه روی سر عروس نشسته بر صندلی، كاسهای میگذاشتند و مهمانان به رسم هدیه داخل آن پول میانداختند. یكی از همراهان عروس در زمانی مناسب این كاسه را برمیداشت و فرار میكرد، در این صورت بقیه بایستی او را میگرفتند و به او مژدگانی میدادند تا راضی شود و كاسه پر پول را پس بدهد. در زمانهای گذشته (بیش از پنجاه سال پیش) داماد تا زمانی كه مراسم عروسی انجام نمیگرفت، حق دیدن عروس را نداشت و گاهی اوقات در مراسم عقد نیز دختر و پسر چهره همدیگر را به طور كامل نمیدیدند. اگر هم ملاقاتی بین دختر و پسر صورت میگرفت با ترس و لرز بود. امروزه نحوه آشناییها به علت گسترش روابط بسیار تغییر كرده است. اغلب جوانان همسر آینده خود را انتخاب میكنند و بعد مراسم خواستگاری انجام میپذیرد.
مراسم خواستگاری
در مجلس خواستگاری، خانواده پسر بهطور رسمی از پدر عروس رخصت میگیرند تا درخواست ازدواج پسر خود را با دختر وی مطرح كنند. در این مراسم حضور بزرگان و ریشسفیدان دو خانواده امری چشمگیر است. در این مراسم قوانین عرفی مربوط به ازدواج مطرح و با توافق دو خانواده و رأی و نظر بزرگان و ریشسفیدان فامیل نوشته میشود و طرفین موظف به اجرای آن هستند. در آذربایجان شرقی نیز مانند مناطق دیگر خواستگاری و ازدواج در بیشتر مواقع به طور سنتی برگزار میشود. خواهر یا مادر پسر آستینها را بالا میزنند و دختر مناسبی را برای یك عمر زندگی برای پسرشان انتخاب میكنند. بعد از انتخاب خانوادهای مناسب نباید وقت را تلف كرد، بنابراین خواستگاری برگزار میشود. یكی از رسوم جالب در بین آذریها كه تا حدودی هنوز رگ و ریشههایی از آن باقی مانده این است كه موقع خواستگاری شعری از طرف خانواده پسر خوانده میشود. ترانهای كه برای ترك زبانان معنی و مفهوم دیگری دارد:
ال آلما گلمیشهم شال آلماغا گلمیشهم الا گوز بیگ
اوغلانا یار آلماغا گلمیشهم
شرح كامل شعر بدین صورت است:
در زمانهای قدیم (بیش از پنجاه سال پیش)، مادر و یا عمه یا یكی از نزدیكان آقا پسر، در جاهای عمومی- مسجد، حمام، جشن عروسی و ...- دختری را میپسندیدند و بعد از آنكه پسر را در جریان امر قرار میدادند روزی را تعیین میكردند به خواستگاری دختر بروند. خواستگاری هم عموماً در مواقع عصر انجام میگرفت. از طرف خانواده داماد شخصی بنام (ایلچی) به خانه عروس فرستاده میشود. در صورت توافق اولیه مراسم خواستگاری (ائلچی لیك) انجام میگیرد. در این مراسم بزرگان فامیل آقا پسر و دختر خانم حضور دارند، بعد از چندی كه در خانه نشستند یكی از افراد كه از دیگران زرنگتر و خوش سر و زبانتر است سر سخن را باز میكند و هدف را بیان میكند. در آذرشهر در مراسم خواستگاری، اول زنها به خواستگاری میروند. در بین خواستگاران، مادر پسر، مادربزرگ، عمه و خاله او نیز باید حضور داشته باشند. معمولاً كسانی به خواستگاری میروند كه اصطلاحاً گیسوسفید باشند و تعداد خواستگاران در مرحله اول از سه یا چهار نفر تجاوز نمیكند. دختری كه مورد خواستگاری قرار گرفته است، بیش از همه به مهمانان خدمت میكند و آوردن چایی و شیرینی و ... بر عهده اوست. در این مراسم، خانواده پسر هر كدام سعی میكنند به هر بهانه دختر را ببوسند تا در فرصتهای مناسب پیشآمده سر و روی دختر و موها و دست و پای او را نگاه كنند. در صورت توافق دو خانواده، در پایان مراسم نباتی را كه خانواده داماد همراه خود بردهاند، از سوی بزرگ خانواده شكسته میشود و هر نفر تكهای از آن را میخورند. اگر قرار باشد مراسم عروسی به زودی انجام شود برای نامزد كردن دختر چند روز بعد از خانه پسر انگشتری، طاقه شال، شیرینی و میوه به خانه دختر میآورند و با این كار مراسم نامزدی رسمیت مییابد. در شهر آقكند واقع در شهرستان میانه آداب و رسوم عروسی دارای سه مرحله پیش از عروسی، حین عروسی و پس از عروسی میباشد. آداب پیش از عروسی، مربوط به خواستگاری و عقد و نامزدی میشود. نشان كردن (نیشانلاما) با خواستگاری خانواده پسر از دختر شروع میشود كه گاهی در غیاب پسر صورت میگیرد و حضور پسر در مراحل بعد و رسمیتر آغاز میشود. جواب مثبت به خانواده پسر را بلی گرفتن (هه آلماق) میگویند. دیدار و برخورد دختر و پسر تا مرحله جاری شدن صیغه محرمیت و عقد رسمی امكانپذیر نیست. نامزدی با بردن انگشتر و چادری و هدایای دیگر از طرف خانواده پسر آغاز شده البته این كار طبق سنت خاصی همراه با سوت و كف و هلهله از خانه پسر تا خانه دختر انجام میگیرد و بدان طبق بردن (تاباق آپارما) میگویند. در تسوج واقع در شهرستان شبستر مادر، خواهر داماد، مادربزرگ و چند نفر از بزرگترهای خانواده پسر با یك حلقه انگشتر طلا و یك جعبه شیرینی به مراسم خواستگاری (الچی گتماخ) میروند و دو روز را به عنوان روز شیرینیخوران برای مردان و زنان به طور جداگانه در نظر میگیرند. در این مراسم كه همه افراد نزدیك دو خانواده حضور دارند در مورد مسائلی نظیر تعیین ساعت و روز عقد، مهریه، شیربها و ... صحبت میشود. بعد از توافق كله قندی را میشكنند كه به آن (قدسیندیرما) میگویند و هر كسی كه بتواند سر كلهقند را از دست كسی كه آن را میشكند بدزدد، از طرف خانواده عروس یك هدیه دریافت میكند. در پایان مراسم كلهقند توسط خانواده داماد در پارچهای پیچیده و برده میشود و نزدیك مراسم عقد این سر كلهقند را برای خانواده عروس هدیه میبرند و به ازای آن یك پارچه نفیس دریافت میكنند. سپس طی مراسم دیگری كه به آن (قدباشی) میگویند و تنها خانمها در آن شركت میكنند، خانواده عروس خوانچهای كه در آن انواع هدایا شامل پیراهن، یك قواره پارچه، شلوار و ... قرار داده شده را به خانه داماد میبرند. در گذشته برای داماد انگشتر نمیخریدند ولی امروزه برای داماد علاوه بر انگشتر، ساعت، ادوكلن، ماشین ریشتراش و ... نیز خریداری میشود. در گذشته در تسوج دخترها و پسرها را از كوچكی با هم نامزد میكردند كه این نامزدی را (بشیك كسدی) یا (بلك كسدی) میگفتند كه امروزه این رسم به كلی از بین رفته است. در دهكده سرای واقع در شهرستان هریس در مراسم خواستگاری بعد از آنكه جواب مثبت از طرف خانواده دختر داده میشود سماور آتش میكنند و چای میخورند. عنوان خوردن چای این را میرساند كه دو خانواده با این پیوند زناشوئی توافق دارند در غیر این صورت سنت بر این است كه سماور را آتش نمیكنند و طرف میفهمد كه جریان امر صورت نخواهد گرفت. فردای روز خواستگاری بعد از گفتگوی زیاد، مقدار مهریه را معین و معلوم میكنند؛ شیرینی و لباس برای دختر میآورند. شب بعد ملای دهكده در منزل دختر حاضر میشود و پدر خانواده از ریشسفیدان و فامیل دعوت میكنند كه در موقع عقدخوانی حضور داشته باشند. پس از آنكه عقد جاری شد اول ملای دهكده مباركباد میگوید و شیرینی را بر میدارد و در دهان پدر دختر میگذارد و بعد شیرینی دیگر را در دهان پدر داماد میگذارد. این شیرینی كه توسط ملای ده به بزرگان عروس و داماد داده میشود سمبل صفا و یگانگی و مباركی دو پیوند زناشوئی است و این شیرینی باید حتماً نقل و نبات باشد و مقداری از این شیرینی را ملای ده با دست خود به عنوان تبرك در آب سماور ریخته كه تمامی خانواده از آن بچشند و این آب نشانه سلامتی و الفت و مودت بین دو خانواده میباشد، پس از آن مدعوین شیرینی میخورند. شیرینی این قبیل خانوادهها نقل و نبات و كشمش و گردو و جوزقند و سنجد و بادام و خرما است. ایل شاهسون از مهمترین و معروفترین ایلهای استان آذربایجان شرقی به شمار میرود كه دارای پیشینه تاریخی زیادی بوده و از ویژگیهای خاص اجتماعی- فرهنگی برخوردار است. مراسم و آداب ازدواج در میان این ایل از اهمیت زیادی برخوردار است. وقتی پسری خواهان دختری است دو نفر از ریشسفیدان ایل را به چادر پدر دختر میفرستد و آنها در صورت توافق عهد و پیمان میبندند و خیلی به آن اهمیت میدهند. پس از خواستگاری، خانواده داماد برای عروس هدایایی از قبیل: روسری، گردنبند، آینه، پارچه و شیرینی میبرند. در روستای علویان واقع در شهرستان مراغه در روز خواستگاری خانواده داماد یك كله قند، یك جعبه شیرینی و هدیهای برای عروس با خود میبرند. وقتی كه جواب قطعی شد كله قند را میشكنند كه كنایه از شیرینی زندگی است. از طرف داماد یا عروس بچهای قسمت سر قند را میقاپد، هر كس كه بتواند این كار را انجام دهد از طرف خانواده مقابل هدیهای دریافت میكند، و بدین ترتیب مراسم نامزدی صورت میگیرد. در ممقان واقع در شهرستان آذرشهر در روز خواستگاری، دو خانواده قول و قرار مهریه را كه در اصطلاح (كبین دانیش ماخ) میگویند، میگذارند و شبی را هم برای برگزاری مراسم رسمی آشنایی مشخص میسازند و خانواده دختر و پسر برای آن شب مهمانانی از فامیل خودشان دعوت میكنند. خانواده دختر بعد از خوردن شام، منتظر ورود فامیل و آشنایان پسر میشوند كه این انتظار زود به سر میرسد و خانواده پسر با دستانی پر، از جمله: چندین سینی (خونچا) شیرینی، میوه، نبات گرد، چند كله قند، گل، هدیه ای برای عروس معمولاً انگشتر، یك جلد كلام الله مجید و یك آینه داخل میشوند و كنار اتاق میچینند و دو فامیل با یكدیگر با محبت دست میدهند و آشنا میشوند و به همدیگر مبارك باد میگویند. در هریس در مراسم خواستگاری زمانی كه دو خانواده مشغول گفت و شنود هستند، پسر و دختر نیز جداگانه با یكدیگر صحبت كرده و از شرایط و انتظارات یكدیگر آگاه میشوند و پس از آن به مباركی عروس و داماد چای و شیرینی صرف میكنند. در ادامه دو خانواده در مورد مسائلی همچون مهریه و شیربها و مدت عروسی صحبت میكنند و پس از آنكه در یك روز معین دیگر، لوازمی از قبیل قند و چای، برنج، روغن و شیرینی و میوه به خانه عروس میبرند كه اصطلاحاً به آن (قند آپارما) میگویند. در بردن این لوازم نیز هم خانواده پسر و هم خانواده دختر از ریشسفیدان و فامیلها برای (قند آپارماغ) خانواده پسر و (قند گتیرمه) خانواده دختر دعوت میكنند. در هشترود و چاراویماق به خواستگاری در لفظ محلی (ایلچلیك) میگویند. بعد از انجام خواستگاری و دریافت جواب مثبت، نشستی با حضور بزرگترهای دو خانواده برای تعیین میزان مهریه و شیربها گذاشته میشود. اگر به هر علتی داماد مورد قبول واقع نشد پاسخ منفی را صریحاً به خانواده داماد نمیدهند، بلكه به بهانههای مختلف از جمله اینكه دختر را برای پسرعمو یا جوانی در فامیل یا اقوام انتخاب كردهاند، جواب منفی میدهند و در واقع این قبیل خانوادهها برای راحتتر جواب دادن، از رسوم درون قبیلهای گذشته استفاده میكنند. در صورت به توافق رسیدن دو خانواده، مراسم نشانگذاری (اوزوك تاخما) كه مقدمهای برای عقدخوانی است برگزار میگردد.
مراسم عقد
آذریها در مراسم عقدكنان، بالای سر عروس و داماد پارچهای سپید میگیرند و روی آن قند میسابند به این امید كه در طول زندگی شادی و خوشبختی بر سر زوج جوان ببارد. در مراسم عقدكنان (كبین كسمه) فامیل دختر چاقو یا قیچی را باز كرده زیر سفره عقد میگذارند و بالای سر آنها قند را میسایند. دست دختر یك شیشه جیوه میدهند تا آن را تكان دهد یعنی اینكه قلب پسر به خاطر دختر مثل جیوه بلرزد. در آذر شهر روز عقد، یك نفر روحانی پس از اینكه از سوی دختـر و پسر وكـالت گرفـت، صیغه عقد را جاری میسازد. بنا به قاعده معمول، دختر تا مرتبه سوم بله نمیگوید، و اگر دختر خجالتی باشد، در مرتبه سوم زنها او را نیشگون میگیرند تا اینكه بله بگوید. بعد از بلهگویان، اشیا و هدایایی را كه از خانه پسر به مجلس عقد آوردهاند، به خانواده دختر تحویل میدهند و بعد از امضای نامه، جشن آغاز میشود و حاضران با كف زدن و فرستادن صلوات به شادی و شادمانی میپردازند. خانمها دایره میزنند و با گفتن مبارك باد، جشن و سرور و شادی به اوج خود میرسد. به این مراسم (انگشتر انداختن) میگویند كه مادر پسر، انگشتری را به انگشت عروس میاندازد. در ایلخچی واقع در شهرستان اسكو برای عقد، پدر عروس و پدر داماد وكیل میشوند و قباله مینویسند. روز بعد از عقد، پدر دختر، داماد و اقوامش را به خانهاش دعوت میكند و بساط پلوخوری راه میاندازد، داماد و همراهان كه وارد شدند دم در میایستند تا پدر دختر اجازه نشستن بدهد. بعد مینشینند و باب آشنایی و صمیمیت باز میشود و اولین شام را در خانه عروس میخورند. ساعتی بعد، داماد زودتر از دیگران بلند میشود و اجازه میگیرد كه برود. اما راهش را كج كرده میرود پایین و حق دارد كه چند دقیقهای عروس را از پشت یكی از پنجرهها تماشا كند. چند روز بعد نوبت پدر داماد است كه اقوام عروس را دعوت كند. مجدداً جمع میشوند و به صحبت مینشینند، سپس همان شب نیز داماد میتواند برای دیدن دختر چند لحظهای در برود. در تسوج در روز عقد مردها در یك اتاق و زنها در اتاقی دیگر جمع میشوند و روحانی محل كه معمولاً دفتر ازدواج رسمی نیز به همراه دارد، پس از گرفتن وكالت از دختر و پسر شروع به نوشتن نام آنها در دفتر ازدواج میكند. چند ساعت پیش از امضای عقدنامه، از طرف خانواده داماد علاوه بر كلهقند، خوانچهای شامل كیسه حنا، صابون، لوازم آرایش، نبات، یك جفت كفش، پوشاك، اسپند و ... فرستاده میشود. زمانیكه عروس بله را میگوید، افراد حاضر در جمع شروع به شادمانی میكنند. سپس یكی از نزدیكان عروس به دنبال داماد رفته و او را كنار عروس خانم مینشانند. داماد، عروس را در آینه نگاه میكند و خویشان و نزدیكان داماد و عروس، نقل و سكه بر سر عروس و داماد میپاشند. سفره عقد از جنس ترمه یا پارچه سفیدرنگ و گران قیمتی است كه بر روی آن وسایل مخصوص سفره عقد را با سلیقه و زیبا میچینند. در سفره عقد كه رو به قبله پهن میشود آینه، شمعدان، قرآن، جانمازی، نان محلی سفارشی، نبات، نقل، گلدان (شمعدانی)، گلاب، كره و عسل، تخممرغ و ... میگذارند. در هنگام جاری ساختن صیغه عقد، دختران جوان پارچه سفیدی را بالای سر عروس میگیرند و دو تكه قند را به هم میسایند و با نخهای رنگی و سوزن روی پارچه سفید را كوك میزنند و از یكدیگر میپرسند:
دو روز پس از مراسم عقد مراسمی به نام (خونچه یری) برگزار میشود و هدایایی از طرف خانواده عروس برای خانواده داماد فرستاده میشود. در روستای علویان تا زمانیكه مراسم عقد برگزار نشود، داماد حق رفتن به خانه عروس را به تنهایی ندارد اما با خانوادهاش میتواند رفت و آمد كند. مراسم عقد بدین طریق است كه روحانی را به منزل میآورند و بدین ترتیب عروس و داماد عقد میشوند. بعد روی سر عروس و داماد قند میسابند و عروس و داماد به شیرینی زندگی عسل در دهان هم میگذارند و حلقه عروسی را در دست همدیگر میاندازند. در این موقع عروس از طرف خانواده خودش و خانواده داماد هدایائی را دریافت میكند كه بیشتر طلا است. داماد هم از طرف خانواده عروس و خودش هدایائی را دریافت میكند كه بیشتر سكه طلا یا پول نقد میباشد. در هریس پس از آنكه مراسم بردن قند (قند آپارما) تمام شد، در روز دیگر عروس را به بازار میبرند. در این بردن عروس به بازار نیز معمولاً خواهران عروس و خواهران پسر با هم به بازار میروند. در بازار برای دختر لباس و طلاهای مورد نظر او را داماد خریده و همچنین آئینه و شمعدان و سایر وسایل خریده میشود و بعد به خانه برمیگردند. در روز دیگری خانواده داماد از بیشتر اهالی محل و ریشسفیدان برای خوردن شیرینی با فرستادن كارت دعوت میكنند و از آنها با شیرینی و میوه پذیرائی میكنند. در این حین داماد را كه لباسهای مرتبی بر تن كرده به خانهای كه عروس در آنجاست میبرند تا به انگشتهای یكدیگر انگشتری بیاندازند كه این مراسم با هلهله و شادی خانمها همراه است. همچنین از یكی از روحانیون دعوت میشود تا عقد دختر و پسر را بخواند و برای آنها سند ازدواج صادر شود. پس از این كارها دوران نامزدی پسر و دختر شروع میشود. در هشترود عقدخوانی با دعوت از بزرگان خانوادهها و اطرافیان عروس و داماد و در روستاهای كوچك علاوه بر حضور آنان با دعوت از اهالی محل انجام میشود و روحانی محل ضمن تنظیم عقدنامه، صیغه عقد را جاری میكند. آنگاه از طرف خانواده داماد، هدایای مناسب نظیر لباس، پارچه، ساعت، طلا و جواهرات و ... به عنوان نشان نامزدی به خانه عروس فرستاده میشود. برای طی تمامی مراحل ازدواج و اجرای مراسم مربوطه، روز خوش یمنی مثل ایام اعیاد در طول سال و تولد ائمه اطهار علیهمالسلام یا شب جمعه تعیین میگردد. برنامه مهمانی و دعوت از داماد توسط خانواده عروس به عنوان (ایاق آشما) انجام میگیرد.
هدایای دوران نامزدی
در روستاهای آذربایجان مرسوم است كه در شب چهارشنبهسوری داماد از روزنه بام خانه دختر شال كمر (قورشاق) را آویزان میكند و خانواده دختر به آن شال، جوراب و دستمال یا هدیه دیگر میبندند كه یكی از زیباترین مراسم آذربایجان است.
این رسم مصداق شعر استاد شهریار است که میگوید:
بایــرام دی گئجــه قوشــو اخوردی اداخلی قیــز بیگ جورابین توخوردو
هرکس شالینی بیر باجادان سوخوردو ای نه گوزل قایدادی شال سال لاماق
بیگ شالینا بایــرام سنین باغ لاماق
در آذرشهر، اگر فاصله بین عروسی و نامزدی طولانی باشد و در این مدت مصادف با روز عیدی شود، از جمله عید قربان، غدیر، فطر، نیمه شعبان و ... به مناسبت آن عید هدایایی از سوی خانواده پسر به خانه دختر همراه با نوبرانه، یعنی انواعی از میوههای فصل فرستاده میشود. در شب یلدا كه شب چله میگویند، خانواده پسر هندوانه، آجیل، شیرینی، طاقه پارچه و میوه به خانه دختر میفرستند و در چهارشنبهسوری كه مصادف با آخرین چهارشنبه سال است، پارچه و شیرینی و میوه هدیه میدهند. در عید قربان نیز به خانه دختر هدایایی میفرستند، بهویژه اگر از خانواده پسر كسی به سفر حج مشرف شود، سوغاتی مخصوص برای عروس و خانواده وی آورده میشود. در اسكو فاصله بین عقد تا عروسی اگر عید فطر یا عید نوروز یا قربان باشد از طرف خانواده داماد هدایایی به نام (بایرام خنچهسی) برای عروس ارسال میشود و در شب چله نیز خنچهای به نام (چله خنچهسی) كه شامل هندوانه، میوه فصل، شیرینی، پشمك به همراه هدیهای از طرف خانواده داماد به خانه عروس ارسال میشود. معمولاًً در شب چله خانواده داماد میهمان خانواده عروس میشوند. در هشترود با توجه به سنّت قدیم در طول یك سال كه بعد از عقد، دوران نامزدی عروس و داماد سپری میشود، طی این دوران به مناسبتهای گوناگون از جمله: چهارشنبهسوری (چرشنبه لیق)، عید نوروز (بایران لیق)، عید قربان (قربان لیق)، عید رغایب: پنجشنبه اول ماه رجب (رغیب لیك) و همچنین اواخر تابستان و اوایل فصل پاییز (نوبارلیق) به رسم محلی، هدایایی متناسب با ایام فوق و موقعیت خانواده داماد كه معیار و مقدار آن در بین مردم هر محّل مشخص میباشد، به خانه عروس فرستاده میشود.
منابع:
- احمدی، یاسمین، نوای خوش عاشیقها در كوچه پس كوچهها (آذری زبانها چطور به خانه بخت میروند)، نشریه هفت صبح، تاریخ 27/6/90.
- حاج محمدیاری، رقیه، مراسم ازدواج در شهر تسوج، نشریه فرهنگ مردم ایران، شماره 13، تابستان 87.
3- زندهدل، حسن، استان آذربایجان شرقی، تهران: نشر ایرانگردان، 1376.
4- ساعدی، غلامحسین، ایلخچی، تهران: مؤسسه انتشارات امیركبیر، 1357.
- سامپور، اكبر، بررسی فرهنگ عامیانه و فولكلوریك شهرستان هریس، پایاننامه كارشناسی دانشگاه شهید بهشتی تبریز، تابستان 1379.
6- سلیمیفرد، احمد، گونهای بررسی و تحقیق در مورد اوضاع طبیعی، اقتصادی و انسانی شبستر، تبریز: مؤلف، 1371.
7- شایسته رخ، الهه، جلوههای احترام در آیینهای زندگی اجتماعی (تولد، ازدواج، مرگ)، فصلنامه فرهنگ مردم ایران، شماره 25، تابستان 1390.
8- صبری، حمید، آذربایجان شناسی (1) آذرشهر (دهخوارقان)، تبریز: همآذر، 1382.
- طباطبائی محمدی، محمدحسین، مونوگرافی كامل دهكده سرای، پایاننامه كارشناسی دانشگاه تهران (دانشكده ادبیات)، 41- 1342.
10- علّامی، اَحد، هشترود و دانشوران، تبریز: انتشارات ستوده، 1390.
11- قربانزاده، محمدرضا، آداب و رسوم ازدواج در ایران و ملل جهان، لنگرود: انتشارات فقیهی، 1389.
12- موسویفر، زرین، منوگرافی روستای علویان از توابع شهرستان مراغه (بررسی وضعیت جغرافیایی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، بهداشتی)، پایاننامه كارشناسی دانشگاه علامه طباطبائی، 1371.
13- نصیری، محمدرضا، شهرهای ایرانشهر، جلد 1، تهران: بنیاد ایرانشناسی، 1389.
14- یوشیزاده، علی، هفت استان هفت عروسی، نشریه جام جم (ویژه نامه)، ش نشریه 1.
15- ازدواج به سبك اقوام ایرانی (وقتی مهریههای بالا سنگی بزرگ بود برای نزدن)، نشریه كائنات، 9/8/1390
16- http://www.seemorgh.com
17- http://www.tebyan.net
فرهنگ و آداب و رسوم
نويسنده : شیوا باقری و زهرا ذوالفقاریتاريخ: 1393/03/24
مفهوم «فرهنگ عامه» یا به اصطلاح فرنگی آن «فولكلور» به لحاظ بررسی نظام یافته عمری بیش و كم صد و پنجاه ساله دارد اما این مطلب بدان مفهوم نیست كه مدارك مربوط به این بخش از مباحث جامعهشناسی و مردمشناسی و به طور كلی علوم اجتماعی، دست كم در ایران، عمری به همین اندازه دارد. برخی از كتابها و رسالههای كوچك و بزرگ به عرف و عادت مردم و مراسم و رسوم و آداب ایرانیان پرداخته و اگر به دیده انصاف بنگریم در این زمینه از پیشگامان بودهاند. چه بخواهیم و چه نخواهیم مطالعه نظام یافته درخصوص این مباحث و گردآوری گسترده نكتههای ریز و درشت مربوط به فرهنگ عامه در زمره «بومیترین» بررسیها و مطالعات است. ممكن است در تحلیل و تعلیل این دادهها، گهگاه برخی یا بسیاری از پژوهندگان علوم اجتماعی به گونهای دیگر عمل كنند اما در گردآوری دادهها و تدوین و تنظیم آنها كه سنگ بنای پژوهشهای بعدی است نمیتوانند به گفتهها و نوشتههای نظریهپردازان غیر بومی استناد كنند. حتی در پژوهش میدانی مربوط به این امر نیز مردم ناحیه و منطقه بر دیگر پژوهندگان كشوری تفوق و برتری دارند و بدین ترتیب بومیترین دادهها را عرضه آگاهی دیگر پژوهندگان میكنند. جامعهشناسی و مردمشناسی بومی نیز به این دادهها و اشراف كامل بر آنها نیازی اساسی دارد. از این رو طرح حاضر میتواند به عنوان مرجعی معتبر برابر بسیاری از تحقیقات باشد.
«فرهنگ» واژهای است برای بیان شیوه زندگی مردم كه معنای لغوی ادب، تربیت، دانش، آداب و رسوم و ... را بیان مینماید. علوم، باورها، اخلاق، هنر، قانون، عادت و نظایر آن اجزای فرهنگ هستند كه در محدودههای جغرافیایی یا ملیتها و قومیتها و گروههای انسانی معنا مییابد. در تعریفی سادهتر محققی كه برای طرح پیشگفته بناست به جستجوی اطلاعات بپردازد بهتر است به دستاوردهای معنوی و مادی ایرانیان از ابتدای تاریخ تاكنون توجه و تمركز نماید كه خارج از حوزه مباحث سیاسی و اقتصادی هستند. به عبارتی، بار معنایی سیاسی یا اقتصادی نداشته باشد.
از آنجا كه ایرانزمین از فرهنگ بسیار قدیمی برابر با حیات بشری برخوردار است و زمینههای رشد و گسترش فرهنگی در محیط جغرافیایی وسیع و متنوع آن مهیا بوده است، بنابراین طرح پژوهشی حاضر، برای رسیدن به هدف مطلوب ناچار دید تا به بخشی از آن بپردازد. هرچند این رویكرد، در صورت تحقق بهینه، میتواند مبنایی برای ارایه و تكمیل فرآیند تحقیق در آینده باشد.
شرح محورهایی كه در افق پژوهش قرار دارند عبارتند از:
- آداب و رسوم و سنتها: وقایع اربعه شامل (تولد، مرگ، ازدواج، طلاق)
- آئینها و مراسم ملی: (نوروز، چهارشنبهسوری، شب یلدا، دیگر آئینهای ملی: جشن تیرگان، جشن آبپاشی و مهرگان و ...)
- آئینها و مراسم مذهبی: (سوگواری محرم و صفر)
- آئینها و مراسم مذهبی اعیاد: (عیدفطر، عید غدیر، ماه رمضان، ماه شعبان و ...)
- آئینها و مراسم محلی: (جشن خرمنكوبی، بارانبس و...)
- فرهنگ و باورهای عامیانه
- طبابت عامیانه.
با توجه به گستره وسیع فرهنگ، تاریخ طولانی ایران و وسعت كشور كه وجود آداب و رسوم گوناگون و الگوها و انگارههای فرهنگی بسیار وسیعی را در دورههای مختلف تاریخی شامل شده و انعكاس آن در آثار مكتوب زیادی آمده است، بنابراین مطالعه گسترده منابع كه به حوزههای مختلف مربوط هستند اجتنابناپذیر است. در یك دستهبندی كلی و اولیه میتوان منابع قابل مطالعه در طرح حاضر را چنین برشمرد:
الف) آثار تاریخی
1. منابع تاریخی شامل: تاریخ اسلام، تاریخ ایران، تواریخ محلی
2. پژوهشهای جدید
ب) منابع جغرافیایی: شامل آثار جغرافیایی یونان باستان، جغرافیای اسلامی و آثار جغرافیایی جدید
ج) سفرنامهها: شامل سفرنامههای ایرانیها و فرنگیها
د) كتابها و مقالهها: كه بهطور خاص به موضوع فرهنگ در ایران پرداختهاند.
ه( كتابهای محلی: شامل كلیه كتابهایی كه به معرفی تاریخ و وجوه مختلف یك استان، منطقه یا شهر پرداختهاند، مانند تاریخ خوی محمدامین ریاحی و ...
دستاوردهای طرح فرهنگ ایران زمین
1. میتوانیم بزرگترین بانك اطلاعاتی فرهنگ عامه ایرانزمین را داشته باشیم.
2. برای اولین بار یك كتاب جامع در مورد فرهنگ و آداب و رسوم ایران داشته باشیم.
3. ثبت یك سری از آداب و رسوم و آئینهایی كه در حال زوال است و میتوان با این طرح تمامی آنها را حفظ و معرفی كرد و از نابودی كامل آن جلوگیری بعمل آورد.
گروه پژوهشی فرهنگ و آداب و رسوم در صدد است با توجه به اولویتهای معاونت پژوهشی بنیاد، در سال جاری بر روی طرح كتاب ایران كه به تفصیل در ذیل میآید، به كار خود ادامه دهد.
بنیاد ایران شناسی با توجه به نوع فعالیتهای خود در زمینه شناخت و شناساندن ایران بر مفهوم عكس مستند به عنوان یك سند در جهت پیشبرد اهداف خود شناخت داشته و از ابتدای كار خود در زمینه جمعآوری تصاویری از جلوههای مختلف فرهنگی، طبیعی، اجتماعی و جنبههای دیگر ایران تلاش كرده و در این راستا آرشیو مناسبی فراهم آورده است.
طرح «كتاب ایران» بر آن است تا از آرشیو عكس كتابخانه بنیاد ایرانشناسی و همچنین جشنوارههای عكس اول، دوم و سوم برگزار شده ایرانشناسی به نحو مناسبی استفاده نماید و چشماندازی رنگارنگ از تمدن و فرهنگ سرزمین كهنسال ایران را برای ایراندوستان و جهانگردان به نمایش بگذارد.
كتاب ایران مجموعهای از تصاویر و چشماندازهای طبیعی، آثار تاریخی مذهبی و غیرمذهبی، پوشاك و بازیهای اقوام ایرانی، مراسم و جشنهای سنتی كه شامل موارد جزئیتر به شرح ذیل میباشد:
جاذبههای طبیعی شامل:
آبشارها
بندرها
پارك جنگلی
تالابها
تپهها
جزیرهها
چشمهها
درهها
دریاچهها
دریاچههای سددار
رودها
زیستگاهها
سدها
غارها
كوهها و قلهها
و ...
جاذبههای تاریخی شامل:
امامزادهها و بقعهها
بازارها
برجها
پلها
حمامها
خانهها
عمارتها و كاخها
قلعهها
كاروانسراها
كتیبهها و نقش برجستهها
كلیساها
گنبدها
مدارس
مساجد
مقبرهها
موزه و مراكز فرهنگی
و ...
جاذبههای فرهنگی شامل:
بازیها
خوراكیها
سوغاتیها
صنایع دستی
مراسم و جشنهای سنتی
و ...
عكسهای موجود در آرشیو بنیاد ایرانشناسی با توجه به قرارداد مابین عكاس و بنیاد حق چاپ برای بنیاد محفوظ است، كما اینكه حق چاپ برای خود عكاس هم لحاظ شده است و چه بسا عكس آورده شده در كتاب ایران، قبلاً توسط خود عكاس در كتاب دیگری به چاپ رسیده باشد.
نحوه انتخاب عكس و متن به این صورت میباشد كه گروه فرهنگ صرفاً از آرشیو عكسهای بنیاد (كه دارای كیفیت مناسبی است) و همچنین آرشیو جشنوارههای عكس ایرانشناسی حق انتخاب برای استفاده در طرح را دارد. لازم به ذكر است كه برخی از عكسهای مربوط به هر استان كه در آرشیو ایرانشناسی موجود نمیباشد؛ از طریق شعب بنیاد ایرانشناسی در استانها و یا از طریق ارتباط با شهرداری، استانداری و میراث فرهنگی- گردشگری و به طوركلی سایتهای معتبر هر استان تأمین میگردد.
توضیح متن عكسهای انتخابی در حد یك یا دو پاراگراف، بسته به نوع عكس در مورد دوره تاریخی، موقعیت جغرافیایی و فرهنگی آن و به طور عام دیدگاهی ایرانشناسانه اشاره میشود.