مروری بر جغرافیای تاریخی آذربایجان و ارّان
نويسنده : حمیدرضا شیبانیتاريخ: 1394/08/27
مروری بر جغرافیای تاریخی آذربایجان و ارّان،
پیدایش نام آذربایجان
با نقدی بر برداشتهای نادرست و چرایی نام ارّان به آذربایجان
مطالب پیشرو، خلاصه و با اندكی بازنگری است از نوشتاری تحت عنوان «مروری بر جغرافیای تاریخی آذربایجان و اران، پیدایش نام آذربایجان با نقدی بر برداشتهای نادرست و چرایی نام ارّان به آذربایجان» كه توسط همكار گرامی، آقای محمدرضا محمدقلیزاد در شعبه آذربایجان غربی گردآوری شده است. ایشان در نگارش این نوشتار از منابع مختلف استفاده نمودهاند، كه مهمترینشان كتاب «آذربایجان و ارّان» اثر ارزشمند مرحوم عنایتاله رضا است. با توجه به اینكه در این نوشتار اسناد و منابع، قول مورخین و پژوهش محققین و نویسندگان، جملهگی با كمی تغییر در تأیید همان مطلب بوده است، به گزیدهای از آنان اكتفا میشود.
در سال 1917 و چندماهی پس از براندازی حكومت تزاری خاندان رومانوف در روسیه، دولت بلشویكی لنین اولین حكومت كمونیستی دنیا را پدید آورد. طی درگیریهای داخلی و با فروپاشی سازمان ارتش در بیشتر نقاط قفقاز، فرصتی برای تعرض ارتش عثمانی به آن منطقه فراهم آمد. متعاقب آن و در سال 1918 سردمداران حزب مساوات ارّان با وابستگی خود به عثمانی و ایدهی پانتركیستی آن، به نام جمهوری آذربایجان اعلام استقلال نمودند. هرچند عمر این جمهوری دو سال بعد و با فروپاشی امپراطوری عثمانی بهسر آمد و در قلمرو اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفت، اما با وجود اعدام برخی سران حزب مساوات، نام جمهوری سوسیالیستی آذربایجان بر منطقهای كه اساساً این نام را نداشت، باقی ماند.
جدایی ارّان به همراه دیگر مناطق قفقاز زخمی بود كه در جنگهای ایران و روس بر پیكرهی ایران وارد شد. اما با استقلال آن تحت نام آذربایجان كه به هیچ وجه با واقعیتهای تاریخ آن منطبق نیست، باعث شگفتی شده و واكنشهایی را برانگیخت، كه به گمان، در پس آن توطئهای برای تجزیهی آذربایجان از ایران نهفته است. این گمان وقتی به یقین میرسد كه در آن زمان و مصادف با جنگ جهانی اول، ایران در نبود یك حكومت مركزی مقتدر، بسیار آسیبپذیر شده بود. دولت عثمانی بخشهای مهمی از آذربایجان را تحت اشغال خود درآورده بود و تحت تأثیر تفكرات پانتركیستی حزب اتحاد و ترقی حاكم، سیاست گسترش قلمرو خود به مناطق تركزبان كشورهای همجوار را تعقیب مینمود. نیز طرفداران آنان در حزب مساوات، اینگونه تبلیغ مینمودند كه آذربایجان یك كشور و ملت بوده كه در جنگهای ایران و روس به دو نیم گشته، قسمت شمالی آن در مسیر پیشرفت و قسمت جنوبی آن اسیر ایران مانده است.
نظر بر ادامه دروغپردازیهای مغرضانه و برخاسته از كانون تبلیغی همسایهی شمالی كه تا حدوی بر ذهن و فكر عدهای از ساكنان این سوی ارس تأثیر گذار بوده، بدیهی است كه باید با مراجعه به اسناد و مدارك تاریخی و منابع علمی غیر قابل انكار، روشنگر حقیقت بوده، تا هزینههای ناشی از آن برای كشور جلوگیری شود.
مطلب اول: جغرافیای تاریخی آذربایجان و ارّان
منطقهای كه از سال 1918 و بنابر سیاستهای مغرضانه سردمداران حزب حاكمش جمهوری آذربایجان نام گرفت، تا پیش از این نام دیگری داشت. سرزمینی كه در متون تاریخی یونانی و رومی «آلبانیای قفقاز»، در منابع ارمنی «آلوانك» و در منابع فارسی و عربی ارّان و الرّان نامیده میشد.
در این منابع مستند تاریخی، مرز و بوم این سرزمین با آنچنان نقاط اشتراكی تعریف میشود، كه جای هیچ شبهه و تردیدی باقی نمیگذارد.
وقایعنگاران و جغرافینگاران یونانی و رومی عهد باستان، چون پلینیوس، استرابون، پلوتارخ و بطلمیوس، محدودهی جنوبی آلبانیا را با رود كر یا نهایتاً رود ارس و سرزمین آتورپاتن ماد، شرق آن را دریای خزر و غرب آن را سرزمین ایبریان یا گرجیان تعریف میكنند.
استرابون حدود آلبانیا را چنین میشناساند، «آلبانیا سرزمینی است که از جنوب رشته کوههای قفقاز تا رود کورا و از دریای خزر به رود آلازانی(رودی که از گرجستان و آلبانیا گذشته و به رود کورا میپیوندد) امتداد دارد و از جنوب به سرزمین ماد آتورپاتن محدود میشود.
در نوشتههای مؤلفان ایرانی و عرب سدههای پس از اسلام، مرز ارّان در پایین رود ارس و جنوب آن آذربایجان است.
یاقوت حموی که در سده هفتم هجری میزیسته، پیرامون محدودهی ارّان چنین نوشته است: میان آذربایجان و ارّان رودی است که آن را ارس گویند. آنچه در شمال و مغرب این رو نهاده است از ارّان و آن چه در سوی جنوب قرار گرفته است از آذربایجان است.
دیگر جغرافینگآران اسلامی، ذکریای قزوینی (۶۷۴ ق.) است، که در مورد ارّان می نویسد: ارّان مملکتی است میانه آذربایجان، ارمنیه و ابخاز.
محققین، مستشرقین و تاریخپژوهان سدههای نوزده و بیستم نیز، در آثار خود به آلبانیای قفقاز( ارّان) پرداخته و حدود آن را تعریف میكنند.
یامپولسکی از محققان طرفدار نظریات سیاسی حزب کمونیست شوروی، ناگزیر از بیان حقیقت گردیده است و می نویسد: آلبانیا (ارّان) در شمال آتروپاتن (آتورپاتگان - آذربایجان) قرار داشت و خط مرزی میان سرزمینهای مذکور، دو رود ارس و کر بود).
شرقشناس شهیر آلمانیالاصل روسی، آكادمسین (واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد) در اینباره چنین مینویسد: آلبانیا در روزگار باستان و نیز بعدها به هنگامی که ارّان نام داشت، به سرزمینی گفته میشد که از ناحیه دربند در شمال شرق تا شهر تفلیس در غرب و تا رود ارس در جنوب و جنوب غرب امتداد داشت. او همچنین سال 1924 در پاسخ به دانشجوی باكویی كه میپرسد، كه آیا ما حق داریم نام سرزمینمان را آذربایجان بنامیم؟ چنین پاسخ میدهد: « هرگاه لازم باشد نامی انتخاب شود كه خاك كنونی جمهوری آذربایجان را شامل شود، در آن صورت میتوان نام ارّان را برگزید.»
شمسالدین سامی مؤلف عثمانی در قاموس اعلام ترکی زیر ماده ارّان چنین مینویسد: ارّان نام دیرین منطقهای است که در شمال آذربایجان، جنوب شرقی گرجستان، جنوب غربی شروان و بین نهرهای ارس و کر واقع شده است و اکنون بخش بیشترین آن به نام قرهباغ معروف است و حاکمیت آن از ایران به روسیه منتقل گردیده است.
بنابر شواهدی که آورده شد میتوان گفت که نام کنونی جمهوری آذربایجان دارای پایههای ریشهدار تاریخی نبوده و هیچ پیوندی با سرچشمههای دیرین خود ندارد. بهویژه آنکه آذربایجان خود، نام سرزمینی در پهنهی ایرانزمین است که پیشینهای دو هزار و سیصد ساله با این نام دارد.
مطلب دوم: مرزهای ماد و آذربایجان
مادها شاخهای از آریاییهای مهاجر به شمال غربی فلات ایران بودند، كه توانستند در قرن هفتم پیش از میلاد، با براندازی حكومت آشور، اولین حكومت ایرانی را بنا نهند. در قرن چهارم پیش از میلاد، سرزمین ماد در قلمرو پادشاهی هخامنشی قرار گرفت و به دو بخش ماد كوچك و ماد بزرگ( سفلی ) تقسیم شد. ماد بزرگ، كردستان، ری و حوزهی شمال غربی کویر مرکزی و همدان را دربر میگرفت و ماد كوچك به آذربایجان در شمال غربی ایران محدود میشد. حدود سرزمین ماد همواره دستخوش تغییر بوده و بر اساس قدرت و سیطرهی فرمانروایی، گستردهتر میگشت، ولی بر اساس آنچه كه مورخین و شرقشناسان آوردهاند، سرزمین اصلی ماد كوچك به پایینتر از رود ارس محدود میگشت.
ماد كوچك پس از حملهی اسكندر، بهنام فرمانروای ایرانیاش، آتروپاتگان نامیده شد. ماد آتروپاتگان یا آذربایجان، به جهت داشتن توانهای طبیعی در آب فراوان و خاك خوب، سكونتگاه و منزلگاههای خوبی برای زیستن آدمیان داشتهاست. كاوشهای باستانشناسی از جمله در غار تامتام در آذربایجان شرقی نشاندهنده سابقه سكونت بشر از دیرباز و عصر حجر بوده است. قبل از مادها و پارسها كه در سدهی هشتم قبل از میلاد و به اجبار دولت آشور از مادها جدا و راهی جنوب ایران شدند، اقوام دیگری در ماد كوچك میزیستند كه مهمترین و متأخرینشان در آن سرزمین، مانناییها بودند. با سیطرهی مادها، زبان، اشتراكات قومی و خودآگاهی مانناییها فراموش شده و به مادیها تبدیل میشوند.
دیاكونوف مؤلف تاریخ ماد در مورد مرزهای ماد در عهد باستان چنین مینگارد كه: «ماد، در سمت شمال به رود ارس و قلههای البرز (در جنوب دریای خزر) و از مشرق به صحرای شورهزار دشت كویر و از مغرب و جنوب به سلسله جبال زاگرس محدود بوده را شامل میگشته است.
شمسالدین سامی بیک در قاموس الاعلام ترکی نیز زیر مادهی مدیه [ شكل یونانی ماد] مینویسد: مدیه نامی است كه مورخان و جغرافیدانان قدیم یونان به بخشهای عراق عجم و آذربایجان دادهاند.
ابن خردادبه، اصطخری، ابن حوقل بغدادی، یاقوت حموی، حمداله مستوفی و زكریای قزوینی از جمله مورخان و جغرافینگاران و جهانگردان دوران اسلامی، در گزارشهای خود، بهروشنی از مرزهای آذربایجان گفته و یا با نامبردن از شهرها و نواحی، آنرا از دیگر ولایات تفكیك نمودهاند.
یاقوت حموی در كتاب معجمالبلدان، پیرامون مرزهای آذربایجان چنین نوشته است: میان آذربایجان و ارّان رودی است كه آن را ارس گویند. آنچه در شمال و مغرب این رود نهاده است، از ارّان و آنچه در سوی جنوب قرار گرفته است از آذربایجان است.
محمدحسین خلف تبریزی(1062 ق) در كتاب برهان قاطع خود، رود ارس را نام رودخانهای میداند كه میان آذربایجان و ارّان قرار دارد.
تمامی سرزمین ماد، به اتفاق نظر محققان جغرافیای تاریخی، در داخل سرزمین ایران قرار گرفته است. همچنین ماد كوچك یا آتورپادكان آذربایجان را پایینتر از رود ارس دانسته و شمال آنرا آلبانیای قفقاز یا ارّان مینامند. فورر، اشترك، دیاكونوف، اقرار علیاف، ماركوارت و بارتولد، تنها برخی از این محققین هستند.
دكتر عنایتاله رضا در كتاب آذربایجان و ارّان، با بررسی مادههای مربوط به قفقاز و آذربایجان در دایرهالمعارفهایی كه پیش از انقلاب بلشویكی 1917 در روسیه انتشار یافته است، اثبات میكند كه سرزمین بالای رود ارس تا سال 1918 میلادی در هیچ سند و نوشتهای «آذربایجان» نامیده نشده است.
مطلب سوم: ریشه و اصالت نام آذربایجان
آتروپات نام یكی از سرداران سپاه داریوش سوم و فرماندهی مادیها در زمان حملهی اسكندر مقدونی است. صرفنظر از دلایل مذاكره و مصالحهی او با اسكندر، باید به این نكته توجه نمود كه با جلب اطمینان اسكندر، سرزمین ماد از تاخت و تاز بیگانگان در امان ماند. آتروپات همچنین برای استحكام موقعیت خویش، دختر خود را به پردیكاس سردار مقتدر و نایبالسلطنه اسكندر داد. پس از مرگ اسكندر و به قتل رسیدن پردیكاس، سرداران مقدونی به تقسیم مجدد ساتراپنشینها پرداختند، ولی سرزمین ماد كوچك به دلیل قدرت و نفوذ آتروپات مستقل ماند و سرزمین تحت حكمرانی او را مردم به نام ماد آتروپاتن یا آتروپاتكان نامیدند.
استرابون جغرافیدان یونانی، اولین كسی است كه در كتاب جغرافیای خود، از آتروپات و سرزمینی كه بهنام او نامیده شد، روایت روشنی میكند. در آثار مؤلفین و محققین بهنام دیگری چون اقرار علیاف، در كتاب تاریخ آتورپاتكان، دیاكونوف در كتاب تاریخ ماد و بارتولد در جغرافیای تاریخی ایران این روایت نقل شدهاست.
شكل اولیهی آذربایجان، آتورپاتكان یا آتروپاتكان بوده كه در اثر گذشت زمان بهشكل امروزین درآمده است. یونانیان با اضافه كردن پسوند مكانی ((ene، اسم كشور میساختند. در آثار یونانی سرزمین آتروپات را «Atropatene» نامیدهاند. پسوند (kan) در زبانهای ارمنی، مادی و پارتی، تعریف مكان بوده و آتروپات در ارمنی بهشكل « Atrpatkan »نوشته میشود.
در نوشتههای عربی و به پیروی از متون سریانی، آذربایجان بهصورت «آذرباذگان» و «آذربیجان» آمده است.
عدهای نویسنده در جمهوری آذربایجان و تركیه، چشم و گوش خود را در برابر همهی اسناد و مدارك تاریخی بستهاند و برای تأمین خوستههای سیاستمداران با دروغپردازی، جعلسازی و پنداربافیهای بیارزش، درصدد برآمدهاند كه بر واقعیت تاریخی ایرانی آذربایجان خدشه وارد كنند. اینان برای فریب مخاطبین خود، با تجزیهی حروف واژهی آذربایجان ریشهی تركی برای آن میسازند. سیداف دكترای زبانشناسی از سر عجز و ابله فرض كردن دیگران، «آذ» را نام یك قبیلهی ترك، «ار» را مرد، «بای» را بیگ و «آجان» را بهمعنای خان و پدر در تركی میداند و نتیجه میگیرد كه آذربایجان بهمعنای خان، بیگ و مردی از قبیلهی « آذ » است. سیداف، قربانی و افرادی از این گروه، پاسخی روشن دارند؛ چراكه شكل اولیه آذربایجان (یعنی آتروپاتكان - آتورپاتكان) در گذشته هیچگاه به شكل امروزین نبوده كه از تجزیهی حروف آن به این نتیجه رسید. گروه دیگری نیز هستند كه برای آتروپاتكان، ریشهای غیر از آتروپات ساخته و مثلاً آنرا واژهای سومری میدانند. در اثبات نادرستی این تئوریها نیز میتوان نوشتهی روشن استرابون را كه در زمان حكومت خاندان آتروپات میزیسته را پایه قرار داد. افزون بر آن، دانشمندانی چون علیاف و دیاكونوف با روشی مستدل و منطقی و ریشهشناسی علمی، امكان انشقاق واژهای غیر از آتروپات یا آتورپات را برای آتروپاتكان (آذربایجان) بهطور قطع رد میكنند.
روز جهانی مقابله با بیابانزایی
نويسنده : حمیدرضا شیبانیتاريخ: 1394/03/27
بیشتر كره زمین را آب فرا گرفته و خشكیها در مجموع 29 درصد از مساحت آن را شامل میشود. از این مقدار، 90 درصد از خشكیهای این سیاره در نیمكرهشمالی واقع است، كه در سالهای اخیر موج گرمای شدید را تجربه كرده و خشكسالی بیشتر را بههمراه آورده است. اروپا تنها قارهی بدون بیابان است و كشورهای واقع در این قارهی سبز، همچنین كشورهای عمدتاً توسعهیافتهی واقع در اقلیم پرباران شرق آسیا با یبابانزایی بیگانهاند، این كشورها هرچند بهطور مستقیم درگیر بیابانزایی نیستند، اما پیامدهای زیانبار زیست محیطی، اقتصادی و اجتماعی آن، محدود به ناحیهای از یك كشور، یا منطقهای از جهان نمیشود. این مسئله آغازی نزدیك با تخریب منابع طبیعی و تغییر اقلیم در سطح جهانی، كاهش تولید كشاورزی و ناكارآمدی اقتصاد روستایی در تأمین معیشت روستایی، فقر و معضلات مهاجرتهای انسانی در سطح وسیعتری از منطقه و حتی فراملی دارد. بیابانزایی با منشای اقلیمی یا انسانی، حیات زیستكره را تحت تأثیر خود قرار میدهد. گرم شدن زمین و كاهش میزان بارش، نیز بهرهبرداری بیرویه، شتابزده و غیرمسئولانه از محیط طبیعی بهخصوص منابع آبی، بیابانزایی در سطح وسیعتری پدید آورده، به تناسب شدت و گسترش آن، محیط زیست منطقهای و جهانی را تحت تأثیر قرار میدهد. از اینرو مقابله با پدیدهی بیابانزایی و پیامدهای آن مستلزم همكاری و بهرهگیری از تجربیات بینالمللی، برنامهریزی ملی و ساز و كارهای محلی برای كاهش روند، مهار و توقف بیابانزایی، همچنین عمران اراضی بیابانی است.
بیابانزایی در کنار دو چالش تغییر اقلیم و کمبود آب شیرین بهعنوان سه چالش مهم جامعه جهانی در قرن ۲۱ محسوب میشود. سازمان ملل متحد بهمنظور جلب همكاریهای حمایتی بینالمللی در جهت معکوس نمودن پدیده بیابانزایی، تصویب قوانین الزامآور و توافقات بینالمللی، تشویق دولتها و مردم در راستای کاهش اثرات خشکسالی، ریشهکن نمودن فقر و انجام فعالیتهای توسعهای سازگار با محیط، در ۱۷ ژوئن (برابر با ۲۷ خرداد) ۱۹۹۴ کنوانسیون بینالمللی مقابله با بیابانزایی (UNCCD) را تأسیس نمود. برهمین اساس ۲۷ خردادماه بهعنوان روز جهانی مقابله با بیابانزایی نامگذاری شد. نامگذاری یک روز در سال به این پدیده، بهانهای است برای تحکیم و گسترش همکاریها در مبارزه با پدیده زایش بیابان و تاکید بر این نکته که با همکاری کشورهای عضو، میتوان راهحلی برای این مشکل اساسی یافت.
191کشور در جهان عضو کنوانسیون بینالمللی مبارزه با بیابانزایی هستند. این کنوانسیون در کنار مهار بیابانزایی، بهدنبال ریشهکن کردن فقر و رسیدن به توسعه پایدار در کشورهای مبتلا است.
این کنوانسیون در تاریخ ۱۳۷۵/۱۰/۹ به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید و ایران سومین کشور امضاء کننده و یکی از ۱۹۱ کشور عضو این کنواسیون است. در همین راستا با شكلگیری « كارگروه ملی مقابله با بیابانزایی» برنامه اقدام ملی برای مقابله با بیابانزایی تدوین شد، كه طی آن علاوه بر شناسایی عوامل بیابانزایی، راهكارهای پیشگیری با اشاره به نقش دولت و جوامع محلی برای مقابله با پدیده بیابانزایی تبیین شده است. وزیر جهادكشاورزی با حكم رئیسجمهور، ریاست كارگروه ملی مقابله با بیابانزایی را برعهده دارد و 11وزیر، 5 سازمان ملی و یكی عضوهیأت علمی به نمایندگی از جامعه علمی و یك نفر به نمایندگی از سازمانهای مردم نهاد در این كارگروه عضویت دارند.
بیابان:
اراضی بیابانی با مقدار بسیار كم و توزیع زمانی نامناسب بارش، گرمای شدید، تبخیر و تعرق بسیار بیشتر از میزان بارش، در شرایط بسیار سخت زیستی با فقر شدید یا فقدان پوشش گیاهی و جانوری تعریف میشوند. درجه حرارت در این نقاط در شبانهروز، ماه، فصل و سال نوسان شدیدی دارد.
بیابانزایی:
فروسائی یا تخریب زمین در نواحی با شرایط زیست محیطی شكننده، تحت تأثیر عوامل اقلیمی و انسانی میتواند سبب از بین رفتن پوشش گیاهی و پیشروی بیابان در مناطق خشك و نیمهخشك، همچنین پیدایش شرایط بیابانی در نواحی نیمهمرطوب شود. بیابانزایی با شاخصهایی چون؛ زوال پوشش گیاهی، فرسایش آبی، فرسایش بادی، شوریزایی و دیگر تخریبهای شیمیایی و فیزیکی خاک، افت کمی وکیفی منابع آب، آلودگی شیمیایی منابع آبی و خاکی( استفاده غیراصولی از كودهای شیمیایی و سموم)؛ کاهش یا از دست رفتن توان زیست محیطی و اقتصادی نواحی درگیر را در خود نشان میدهد.
بیابانها، ۱۰درصد مساحت خشکیها در جهان را شامل میشود. حدود دو سوم كشورهای جهان در معرض بیابانزایی و بیش از یك چهارم از خشكیهای جهان تحت تاثیر آثار منفی بیابانزایی قرار دارند. این مسأله توسعه پایدار ملی و جهانی را دچار چالش جدی كرده است.
ایران در عرض جغرافیایی 25 درجه تا 39.5 درجه شمالی و روی کمر بند خشک جنب حاره ( بالاتر از مدار رأس السرطان) قرار دارد. این منطقه تحت تأثیر پرفشار جنب حاره قرار دارد، كه در تابستان به عرضهای جغرافیایی بالاتر گسترش یافته و تا دامنههای جنوبی البرز را تحت تأثیر قرار میدهد. استیلای پرفشار در لایههای بالای جو، مانع از صعود هوای مرطوب و تشكیل ابر در سواحل گرم و مرطوب جنوب كشور شده، نیز موجب پراكنده شدن ابرها در تودههایهوای نفوذی به داخل ایران میشود. وجود رشتهكوههای البرز و زاگرس موجب گسیختگی اثر پرفشارجنب حاره میشود. البته وجود این ارتفاعات با دریافت بیشترین میزان بارش و تضعیف بارندگی تودههواهای عبوری، قفر بارش در مناطق داخلی و چالههای فرو افتاده را تشدید میكند. رطوبت دریای خزر در دامنههای شمالی رشتهكوه البرز و بهدور از اثر پرفشار جنب حاره انباشتهشده، حاصل آن ریزش باران در این نواحی و عدم وجود این رشتهكوه، شرایط اقلیمی شمال كشور را به وضعیت نیمهبیابانی نزدیك مینمود. بهطور كلی ایران بهدور از منابع رطوبتی بارانزا است، نیز در فصول بارش و عقبنشینی پرفشار جنب حاره و بیشتر شدن شرایط بارش، تودههای هوای مرطوب كمی از ایران عبور میكنند.
43 میلیون هكتار از اراضی كشور ما در زمره اكوسیستم بیابانی است، كه حدود 32 میلیون هكتار از این مساحت شامل بیابانهای فاقد پوشش گیاهی است. این مقدار معادل ۲۰ درصد مساحت کشور است. در حالی که یک درصد خشکیها در ایران وجود دارد، بیابانهای ایران بیش از دو درصد مناطق بیابانی جهان را شامل میشود. متوسط سالانه بارش در ایران حدود 250 میلیمتر در سال و یک سوم میانگین بارش جهانی است، در حالیكه تبخیر آب 3 برابر میانگین جهانی است. میانگین سالانه ریزش باران در بیابانهای ایران كمتر از 50 میلیمتر، در حواشی بیابان و با پوشش گیاهی فقیر تا 200 میلیمتر است. اما حایز اهمیت اینكه؛ بیش از 7 میلیون هكتار از اراضی كشور با بحران شدید بیابانزایی مواجه است. در سال 1393 و به نقل از معاون سازمان جنگلها هر سال ۱۰۰ هزار هکتار به بیابانهای کشور افزوده شده، در حدود همین مقدار نیز بیابانزدایی میشود. به عبارتی دیگر؛ میزان بیابانزایی و بیابانزدایی سالانه در كشور با هم برابر است.
عوامل بیابانزایی:
خشكسالیهای طولانی مدت ناشی از نوسانات و تغییرات اقلیمی، بهرهبرداری بیرویه و غیر متناسب با قابلیتهای محیطی، دو عامل اساسی در روند بیابانزایی شناخته میشوند. نقش این دو عامل اصلی، بسته به ویژگیهای جغرافیایی نواحی درگیر با بیابانزایی، در اشكال دیگری از جمله؛ گرمای شدید و خشکسالی، فرسایش آبی و بادی در تخریب لایهی زیستی خاك، دامداری و چرای بیرویهی پوشش گیاهی و عدم تعادل دام با مرتع و جنگل، كشت محصول با اهداف سودجویانه یا شعارگونه و بدون آیندننگری و در نتیجه فشار به منابع آبی زیرزمینی، کم توجهی به مشارکت مردمی و محلی در امر حفاظت از پوشش گیاهی، آبیاری و زهکشی نامناسب در شوری زمین و فرسایش خاك، استفاده بیرویه از چوب درختان جنگلی برای مصارف سوختی یا صنعتی، استفاده بیرویه از كودهای شیمیایی در آسیب به خاك و آب، تبدیل زمینهای جنگلی و كشاورزی به كاربریهای دیگر (مسكونی، جادهسازی، پسماندی، صنعتی) بروز میكند.
پیامدهای بیابانزایی:
گسترش بیابان روندی است كه نهتنها توان زیستی و اكولوژی یا چرخهی طبیعی بازآفری و بقای منابع تجدیدپذیر نواحی آسیبپذیر را تضعیف یا نابود میكند، بلكه معضلات آن در عرصههای زیست محیطی، اقتصادی و اجتماعی، فراتر از نواحی درگیر و در ابعاد منطقهای، ملی و جهانی گسترش مییابد. از جمله آثار مخرب بیابانزایی عبارتند از: تضعیف بستر اراضی و در نتیجه فرسایش خاك و بروز سیلاب، كاهش تنوع زیستی و از میانرفتن گونههای گیاهی و جانوری، رسوبگذاری در سدها، هجوم تودههای ریزگردها، كاهش توان ذخیرهسازی آب در اراضی و در ایران؛ بهخصوص جنگلهای زاگرسی، خشكشدن تالابها و در نتیجه کم شدن رطوبت و كاهش میزان بارندگی در اقلیم ناحیه، هجوم ماسههای روان و خسارات ناشی از آن، كاهش شدید منابع آب زیرزمینی، شورشدن آبهای زیرزمینی، از دسترفتن منابع تولید و معیشت كشاورزی، بیكاری و مهاجرت روستاییان بدون پشتوانهی درآمدی مناسب و در نتیجه افزایش جمعیت حاشیهنشین شهری، فرونشست زمین در دشتها، افزایش آفات و بیماریهای گیاهی، شور و قلیایی شدن اراضی.
راهكارهای بیابانزدایی:
جلوگیری از تخریب منابع سلامت و بقای اكوسیستم و توقف گسترش عرصههای بیابانی، در حقیقت آغاز راه در مسیر بیابانزدایی است. اصلاح، بازآفری و پایداری محیط در برابر خطر بیابانزایی، گامهای دیگری در ادامهی این راهبرد كلان ملی است. ناظر بر این راهبرد، سیاستها و خط مشیهای توسعهی پایدار است.
در خط مشیها و برنامههای ایران در احیا و گسترش منابع طبیعی قابل بازیافت با توجه ویژه نسبت به كنترل پیشروی بیابانها؛ بكارگیری رسانههای ارتباط جمعی بهمنظور افزایش آگاهی عموم در اهمیت منابع طبیعی و خطرات ناشی از پیشروی بیابانها، توسعه صنعتی سازگار با محیط زیست، تسریع روند توسعهی روستایی در بهرهبرداری پایدار و حفظ منابع آبی و خاك، حفاظت از محیط زیست و برقراری ثبات در آن، احیا و بازیافت زمینهای فروسائی شده، تثبیت ماسهزارها و تشویق مشاركتهای مردمی و محلی در مراحل تصمیمگیری و اجرای برنامههای مربوطه، درنظر گرفته شدهاست.
راهكارهای مختلفی برای بیابانزدایی وجود دارد، كه با توجه به عوامل و ویژگیهای محیطی بهكار میآیند. در ذیل به این موارد اشاره میشود.
- اجرای طرحهای آبخیزداری و آبخوانداری در هدایت روانابها به سفرههای زیرزمینی آب كه منجر به افزایش سطح آب سفرههای زیرزمینی میشود.
- كشت گونههای گیاهی مقاوم به خشكی و شوری، كه در عین حال درآمدزا برای ساكنین این نواحی باشد.
تثبیت ماسههای روان با پوشش گیاهی مقاوم مانند تاغ، اسكنبیل، آرتیپلكس، گز شاهی، یا با مالچ باشی كه از هجوم طوفانهای شنی و آسیب به كشاورزی، تأسیسات و جادهها جلوگیری میكند.
- تولید انرژیهای نو و ارزانقیمت از تابش خورشید و باد یا هر جایگزینی كه مصرف سوختی از پوشش گیاهی را بهحداقل برساند.
- بهكارگیری روشهای نوین آبیاری و توسعهی گلخانهها كه مصرف آب را بهطور قابل ملاحظهای كاهش میدهد.
یكی از اقدامات ایران در راستای بیابانزدایی، ترسیب كربن است. این پروژه از برنامههای سازمان ملل در كاشت گیاهان خاص و با همیاری جوامع محلی به هدف آهستهسازی و معکوس کردن روند گسترش بیابانها است. دلیل اطلاق عبارت ترسیب کربن به این پروژه آن است که یکی از آثار جانبی آن، حذف دی اکسید کربن از جو و ترسیب آن در پوشش گیاهی و درختان است. تجربهی موفق پروژهی ترسیب كربن در خراسان جنوبی، یك مدل ملی برای توسعهی پایدار گردید. در سال 2012، ترسیب کربن فعالیت خود را در 18 استان دیگر آغاز کرد.
منابع:
1- كردوانی، پرویز، مناطق خشك، جلد اول، موسسه انتشارات دانشگاه تهران، 1375
2- كردوانی، پرویز، منابع و مسائل آب در ایران، موسسه انتشارات دانشگاه تهران، 1374
3- قائمی، هوشنگ، اقلیمشناسی مناطق خشك، سمت، 1392
4- خبرگزاری ایسنا، 1/3/1389http://isna.ir _
5- خبرگزاری ایسنا، 3/2/1394http://isna.ir_
6- خبرگزاری ایرنا، 27/3/92 _ http://www.irna.ir
ایجاد پایگاه دادههای ایرانشناسی، ضرورت و اهداف
نويسنده : حمیدرضا شیبانیتاريخ: 1393/12/03
پیشرفت در فنآوریهای انفورماتیك، علوم ارتباطی و اطلاعاتی، زندگی بشر را در ابعاد و شئون مختلف تا آن اندازه وابسته و متأثر از خود نموده كه از دوران امروز بشر به عصر اطلاعات نام میبرند. بشر از دیرباز در جستجوی بهترین راه برای جمعآوری، ذخیره و توزیع اطلاعات بودهاست. حال سیر پرشتاب تحولات در سیستمهای اطلاعاتی الكترونیك، علوم ارتباطی و اطلاعرسانی، شیوههای گردآوری، تولید و توزیع اطلاعات را تغییر اساسی داده و افراد در هر کجا که باشند در کمترین زمان ممکن به اطلاعات مورد نیاز خود از اقصی نقاط دنیا دست مییابند.
اطلاعرسانی و سهولت دسترسی به اطلاعات در دنیای دیجیتال، بدون محدودیت زمان و مكان، در دنیایی كه به عصر ارتباطات نیز نامیده میشود، اطلاعات را سرمایهی اصلی مدیران منابع اطلاعاتی و رسانهای الكترونیك قرار داده است. دارندگان سیستمهای اطلاعاتی در نیل به اهداف خود شكل، نوع و چگونگی توزیع و دسترسی به اطلاعات خود را برای بیشترین تأثیر بر مخاطبین یا جذب حداكثری از كاربران از دنیای مجازی مدیریت میكنند. مخاطبین نیز در برآورده ساختن نیازهای اطلاعاتی خود، بهترین منابع اطلاعرسانی را از فضای مجازی یا اینترنت جستجو و انتخاب میكنند.
یكی از كاركردهای كلی سایتهای اینترنتی اطلاعرسانی است. سایتهای منبع اطلاعاتی در شبكهی جهانی، بهعنوان پایگاههای اطلاعاتی شناخته میشوند. فرصت حضور موثر و هدفمند در عصر ارتباطات و اطلاعات جز با بهرهگیری از توانمندیهای سیستمی و فنآوری اطلاعات و ارتباطات در داشتن پایگاه اطلاعاتی تحقق نمییابد.
در یك پایگاه اطلاعاتی، دادهها بهعنوان مواد خام و اولیه در یك ساختار مفهومی یا بانك اطلاعاتی جاییافته و ذخیره میشوند. این دادهها با پرسش كاربر در ساختار بانك پردازش، به شكل اطلاعات و دانشی برای پاسخ به پرسش كاربر بازیابی میشوند. از اینرو پایگاههای اطلاعاتی را بهنام پایگاه داده یا بانك اطلاعاتی می شناسند.
یكی از نقشهای كاركردی پایگاه دادهها دانشافزایی تخصصی یا عمومی است. این جنبهی كاركردی از بانكهای اطلاعاتی فرصتی گرانبها و راهبردی برای ارتباط مطلوب با مخاطبین مورد نظر از جامعهی اطلاعاتی، با توجه به اهداف، در اختیار كارگزاران و مدیران قرار میدهد.
سازمانها و موسسات علمی و پژوهشی، با توجه به نوع و دامنهی فعالیت، ایجاد پایگاه داده را با قید دانشافزایی سرلوحهی كار قرار میدهند. بنیاد ایرانشناسی در جایگاه یك موسسهی علمی و پژوهشی و در راستای تقویت دانش ایرانشناسی برای طیف كثیری از مخاطبین خود، بیش از پیش نیازمند حركت به سمت دیجیتالی كردن متون و محتوی منابع ایرانشناسی است.
در نگاه راهبردی، ایجاد پایگاه دادههای ایرانشناسی میتواند راهكاری موثر در تحقق اهداف ایرانشناسی پیشاروی قرار دهد. رهیافتی كه در پرتو آن مسیر حركت برخی سیاستهای راهبردی بنیاد ایرانشناسی تبیین میشود.
این رهیافت را میتوان تحت عنوان "ایجاد پایگاه دادههای ایرانشناسی، ضرورت و اهداف" موضوع مجموع مباحثی قرارداد. ایجاد پایگاه دادههای ایرانشناسی، جدای از زیرساخت سیستمی در تجهیزات و فنآوری، نیازمند فراهم آوردن داده و محتوی، الگو و مدل پایگاه داده در ورود دادهها و بازیابی اطلاعات است. مطلب فوق بیانگر اهمیت شناخت دادهها و تعریف ساختار بانك اطلاعات ایرانشناسی است. بنابراین یكی از مباحث مهم پیش رو، چیستی ایرانشناسی از دید ایجاد پایگاه دادهها در دادهشناسی و تهیهی محتوی لازم برای آن است.
بحث یكم: فنآوری دیجیتال و عصر ارتباطات
اختراع دستگاه چاپ با حروف متحرك توسط گوتنبرگ و ابداع فنآوریهای مرتبط با نشر كتاب در چند قرن اخیر، رشد شتابان علم در حوزههای مختلف را درپی داشته است. گستردهتر شدن توزیع كتاب، اصل آن چیزی است، كه سرعت تكثیر بالا و ارزانتر نشر، پدید آورد. سرعت نشر با آگاهی از نظرات دیگران، تعامل و تضارب اندیشهها، بازآفری و بازنشر علوم را فراهم آورده، عرصههای نوین را بر علم گشود. همانطور كه صنعت چاپ در خدمت توسعهی علم قرار گرفت، نیز پژوهشهای علمی، در خدمت دستاوردهای نوزایی صنعتی و تكنولوژی تولید درآمد. همگرایی و بههمافزایی ذاتی علم و صنعت، پدیدآور اعصاری در تمدن بشری شدهاند، كه هر چه زمان پیش میرود، كوتاهتر و اما دگرگونسازتر، خود نیز در پس عصر دیگر، متحول میشوند. شاهد این مدعا را میتوان در نامگذاری دهههایی از سه قرن اخیر تا به امروز از جمله؛ عصر كتاب، عصر بخار، عصر فضا، عصر كامپیوتر و عصر اینترنت و انفجار اطلاعات بیان نمود.
رایانه تا سه دهه پیش بسیار گران، حجیم با تعریف كاركردی محدود، برای دانشگاهها، سازمانها یا ادارات تولید میشد. توسعهی فنآوری ساخت قطعات كوچك و مدارهای مجتمع الكترونیكی با ظرفیت محاسبه و ذخیرهسازی بالا، امكان تولید ارزانتر و پیشرفتهتر رایانهها را فراهم آورد. امروزه رایانه در تعدادی پرشمار تولید شده و استفاده از آن همهجا گیر شدهاست. طراحی نرمافزارهای مختلف، زندگی بشر را در شئون مختلف حرفهای و شغلی، فردی، خانوادگی و اجتماعی با خود عجین و دیجیتالی كرده است.
از یك نگاه، فنآوری دیجیتال، واسطهای الكترونیكی در بارگذاری و بازخوانی، ایجاد و بازستانی دادهها است، از اینرو كه سرعت و توانایی در پردازش، در ذخیرهسازی، در خوانش و بازآفری اطلاعات را وابسته بهخود میكند. فنآوری دیجیتال در سختافزار و طراحی نرمافزارهای متنوع، امكان انتقال سریع هر دادهی توصیفی، محاسباتی، تصویری و یا چندرسانهای را فراهم میسازد. اگر فنآوری چاپ، دنیای علم و نشر اندیشهها را با تولید انبوه و گسترهی وسیع و توزیع انبوه كتاب دگرگون ساخت، سرعت انتقال و نشر دادههای متنوع دیجیتالی، چه خواهد كرد. ورود به عصر اینترنت، تازه سرآغازی از تأثیرگذاری این ابررسانهی ارتباطی بر تمدن جهانی است. چراكه واقعیت بنیادین در اینترنت یا فضای مجازی در بعد تكنولوژی ارتباطی، غلبه بر مكان و زمان و فرآیند آن ایجاد شبكهی جهانی چندسطحی از ارتباطات انسانی است، كه بهنوعی ایده موسوم به دهکده جهانی را عینیت بخشیده است.
وبگاه یا تارنما، یک واحد اطلاعاتی مستقل با محیط یا دامنهای تعریف شده و جاییافته در شبكه جهانی وب است. اطلاعات و محتوای وبگاه در ذیل آن دامنه ساماندهی و یا تحت آن دامنه، كاركرد خود را ارائه میدهد. فرآیند كلی ارتباطات از پنج عنصر فرستنده، پیام، وسیله، گیرنده و بازخورد تشكیل میشود. در واقع سامانهی شبكهی جهانی اینترنت، وسیلهی سریع و چندرسانهای است، كه میتواند ارتباط دوسویه میان وبگاه و مخاطب را بهدور از محدودیت مكان و كاربر در فضای مجازی ایجاد كند.
در شبكهی جهانی وب، یك وبگاه با انتخاب هریك از امكانات چند رسانهای مانند متن، تصویر یا فیلم، موضوع و محتوی برای مخاطب ارائه میكند. مهمترین هدف هر وب سایت ارائه اطلاعات است. "موضوع و محتوی"، كاركرد كلی یك وبگاه یا تارنما را در زمینهی خدمات اداری و تجارت الكترونیك، تبلیغی و خبری، علمی و تحقیقاتی، شبكههای اجتماعی و غیره تعریف میكند.
بحث دوم: پایگاه دادهها چیست؟
پایگاه داده یا بانك اطلاعاتی دیجیتال، مجموعهای سازمانیافته از اطلاعات است، كه دادههای آن در محیط الكترونیك متشكل از سختافزار و برنامهی چیدمان یا الگو، سازماندهیشده، بعنوان دادههای معنادار یا اطلاعات، قابل پردازش و بازیابی میشوند. دادههای یك بانك اطلاعاتی، یكسری مواد خام مانند حروف، اعداد، نشانهها، عبارات، فایلهای صوتی و تصویری است، كه با یك رویداد و واقعیت ارتباط دارد. در حقیقت، هر داده، محتوایی برای تكمیل جزیی از موضوع یا پر كردن سلولی از سطر یا ركورد یك جدول است، كه طی فرایند ذخیرهسازی مرتبط با موضوع، درخواست یا پرسش كاربر، بازیابی و ارزش اطلاعاتی مییابد.
بانكهای اطلاعاتی بر مبنای محتوی و هدف ایجاد، محدود به یك رایانه و كاربر، محدود به ارتباط چند رایانه و كاربر در شبكهی داخلی یا میتواند متصل به شبكهی اینترنت جهانی و ارتباط با كاربران مخاطب خود باشد.
هر وبسایت اطلاعرسانی با كاركرد برونشبكهای در حوزهی علم و دانشافزایی، وابسته به پایگاه دادهای است كه نیازهای كاربران مخاطب خود را پاسخگو باشد. جامعهی هدف این وبسایتها، بر اساس موضوع، قلمرو و عمق مباحث تعریف میشوند. وبسایتهای علمی تخصصی كاربرانشان محدودتر، اماوبسایتهای دانشافزایی عمومی طیف گسترده و متنوعی از مخاطبین را مد نظر میدارد. در شبكهی مجازی، دسترسی به بانكهای اطلاعاتی علمی تخصصی یا عمومی، میتواند محیط بنیابینی برای مطالعهی عمیقتر یا اجمالی اما متقن از یك موضوع برای هر كاربر صرفنظر از حرفه و تخصص فراهم كند. بهطور كلی این وبسایتها با اتصال به شبكهی جهانی، نقش روزافزونی در دانشافزایی جامعهی اطلاعاتی خاص، محلی و بومی، ملی و جهانی برعهده میگیرند.
توسعهی شتابندهی فنآوری دادهها و ارتباطات الكترونیك، تولید سامانمند و چندرسانهای، تبادل سریع و كمهزینهی اطلاعات دیجیتال را همراه داشته و جنبههای زندگی فردی و اجتماعی بشر را متأثر و وابسته بهخود میكند. در فضای الكترونیك، محدودیت حجم و نوع اطلاعات، مكان، زمان و فرد وجود ندارد. بهعبارت دیگر، این محدویتها نه ذاتی كه اعتباری بوده و در برچسب مشخصات داده، شناسایی كاربر و سختافزار تعریف میشوند.
یك پایگاه داده، در ذخیرهسازی، سازماندهی و یا بههم مرتبطسازی جهت پردازش و بازیابی انبوه دادهها به محتوی اطلاعاتی، همچنین ارتباط با مخاطبین خود نیازمند فراهم آوردن زیرساخت و محتوی برای عرضه به كاربر است. زیرساخت سختافزاری، نرمافزاری، دادههای اطلاعاتی و نیروی متخصص هر كدام، در مدیریت سیستم عامل پایگاه اطلاعاتی نهفته است، كه با كاربران، عناصر محیط یك پایگاه اطلاعاتی را تشكیل میدهند. عناصر این محیط بهشدت وابسته به یكدیگرند، بهطوری كه هدفگذاری یك پایگاه اطلاعاتی، مستلزم شناخت و برنامهریزی برای هر كدام است. یك پایگاه اطلاعاتی بر اساس كاركرد متصور بر نوع آن، تعریف و توسط فرد، گروه یا سازمان ایجاد میشود. یك پایگاه اطلاعاتی با وبسایت خود متناظر است. بهعبارتی؛ نوع محتوی یك بانك اطلاعاتی با اتصال به شبكهی جهانی، معرف كاركرد سایت خود است. بهعنوان مثال، كاركرد یك سایت با جنبهی اطلاعرسانی علمی-آموزشی، اطلاعات مربوط به مباحث آن علم یا دانش را در بانك اطلاعاتی خود، برای اعضا یا كاربران مخاطب، میزبانی میكند.
بحث سوم: ایرانشناسی چیست؟
قبل از تعریف یك علم بهمعنای خاص یا عام آن، میبایست از یكسو به تعریف دانش، علم و پژوهش، از سوی دیگر به شناخت موضوع و مصادیق آن علم پرداخت. شناختشناسی، دانش و روش علمی، قرنها موضوع بحث و جدلهایی بوده است كه به پیدایی مكاتب و چند رشته دانش نظری شده است. چیستی و تعریف علم، خود یک مبحث بزرگ علمی فلسفی است که آنرا "فلسفه علم" نامند. از اینرو تعاریف مختلفی از دانش، پژوهش، علم و شناخت وجود دارد. اما قبل از ورود یا ضروت پرداختن به این مباحث، میدانیم كه علوم بر اساس مكتب و بینش صاحبنظران خود، بر اصول مسلمی تعریف میشوند، كه از ماهیت موضوع آن جدا نیست. هر علمی موضوعی دارد و این موضوع عبارت است از چیزی که آن علم درباره آن بحث میکند. اساساً تمامی علوم و دانشها، هر یک موجودات را از جنبهی خاصی مورد بررسی قرار میدهند که این جنبه، همان موضوع آنهاست. مسائل هر علمى در اطراف یك حقیقت معینى بحث مىكند، كه ماهیت آن است و براساس آن با هم پیوند و رابطهی نزدیك دارند. از این رو هر علمى نیازمند به موضوع است و تمایز علوم از یكدیگر نیز ناشى از تمایز ماهوی مسائل آن علوم است. مثلاً یک سلسله مسائلی که مسائل حساب نامیده میشوند، رابطهشان با یکدیگر آنقدر نزدیک است که در حکم افراد یک خانوادهاند و یک عده مسائل دیگر که هندسه نامیده میشوند، افراد یک خانواده دیگر بهشمار میروند. خانوادهی حساب و خانواده هندسه با یکدیگر قرابت دارند و جزء یک فامیل بهشمار میروند که آنها را ریاضیات مینامیم.
بنابر آنچه گفته شد، موضوع هر علمی در تعریف آن علم نقش اساسی دارد. موضوع ایرانشناسی چیست؟ آیا ایرانشناسی را میتوان بهعنوان یك علم تعریف نمود؟ لفظ" ایرانشناسی" تداعی چه معنا و مفهومی در ذهن میكند؟ آیا ایرانشناسی میتواند موضوع یك علم با ماهیتی باشد كه مستقل از علوم دیگر تعریف شود؟ در ابتدای امر، پرسشی یادآورانه در ذهن متبادر میشود، كه كدامیك، "اسم خاص" یا "اسم عام"، دلالت بر ماهیت دارد؟
میدانیم اسم عام، بر همهی افراد، اشیاء و مفاهیم با اشتراك در جنس یا ماهیت دلالت دارد. از اینرو موضوع هر علم با اسم عام آن به لفظ میآید. موضوع علم طب بدن انسان، موضوع علم ریاضیات عدد است. موضوع علم زیستشناسی حیات موجودات، موضوع علم فیزیک حرکت موجودات و موضوع علم شیمی، خواص شیمیایی موجودات است.
در ایرانشناسی، لفظ ایران، اسم خاص و نامی است كه دلالت بر كشوری بهاین نام دارد. كشور نیز نه ماهیت و موضوع، بلكه با مرزهای بینالمللی مفهوم یك واحد سرزمینی ملی را میرساند. هر كشور مرز و ملتی دارد؛ مرزهای بینالمللی، قلمرو حكمرانی و تاریخ، فرهنگ مادی و معنوی آن نیز هویت ملی آن را تعریف میكند. مقصود از كشور ایران تنها جغرافیا یا تاریخ آن نیست. بنابراین موضوع و ماهیت مطالعات مربوط به ایران، گوناگون و از یك نوع نیستند كه ایرانشناسی را بهعنوان یك علم( بهمعنای خاص آن) تعریف نمود. لذا از یك مورخ، جغرافیدان، باستانشناس و زمینشناس، یك ایرانشناس برجسته یا عكس آن به ذهن متبادر نمیشود. یك عالم انسانشناس نیز یك روانشناس نیست.
علوم با داشتن یا نداشتن پسوند مصدر شناختن، به مثلاً علم تاریخ، جامعهشناسی، علم طب، علم شیمی عبارت شده و بعد از لفظ علم، موضوع و ماهیت آن میآید. نمیتوانیم بگوییم علم ایران، چرا كه ایران ( كشور) دلالت بر یك ماهیت ندارد.
در مورد انسان، بهعنوان یك مفهوم كل، علم روانشناسی یا پزشكی یك فرد را از كلیتی كه انسان است، مورد مطالعه قرار میدهد و از عوارض ذاتی انسانی برای آن شخص "مصداق" گزاره میكند. وقتی میگوییم فلانی را یك فرد متمدن میشناسیم، از جنبهی عرضیات خارج از ذات او سخن میگوییم. یك حقیقت كه یك فرد را از میان افراد دیگر جدا میكند، در حالیكه در جنس یا انسان بودن اشتراك دارند. این حقیقت كه او یك انسان متمدن است، خارج از ذات موضوع و اما مختص انسان است. متمدن نسبت به انسان عرض خاص است و حیوانات نمیتوانند متمدن باشند. در اینجا عرض خاص، یك صفت نسبی است كه تنها آن شخص را مصداق یك انسان متمدن بیان میكند.
مثالی كه ذكر شد نه از برای قیاس برای ایرانشناسی، كه بین ایندو؛ شخص و انسان در باب انسانشناسی، ایران و جهان در باب كشورشناسی، قیاس معالفارق است، بلكه بیان منظوری است كه در آن دانش به گزارهای اعلانی یا رویهای تقسیم میشود. البته نه بدینمعنا كه هر دانشی فقط به شكل یكی از ایندو گزاره میشود، بلكه نوع و كم و كیف دانش مد نظر است.
علوم، مبتنی بر مبانی نظری و عملی، رویههای پژوهش بنیادی و كاربردی خود را در فرآیند شناختی كه از عوارض ذاتی موضوع گزاره كند، بهكار میگیرند. ایران خود موضوع یك علم نیست، اما همهی آنچه كه در قلمرو سرزمین و تاریخ آن بهعنوان یك كشور است، مورد مطالعهی علوم مختلف قرار میگیرد. دانشی كه این علوم در مطالعهی عمقی و تخصصی از موضوع و مسائل مربوط به ایران، از آن بهره میبرند، "رویهای" و بیارتباط با ایرانشناسی است. اما از این علوم در شناخت توصیفی ایران، بهعنوان یك مفهوم جز (و یك مصداق)، میتوان اطلاعاتی اخذ نمود كه دانشی صریح و اعلانی پیرامون كشورشناسی ایران از جنبههای مختلف باشد. این علوم را مطالعات ایرانی نامند.
در بحثی كه از پیش روی گذشت، دلالت بر ماهیت و سنخیت مسائل از اصول مسلم در موضوعیت علم قلمداد شد. دانش را به آگاهی سطحی یا اعلانی، شناخت عمقی یا رویهای تعبیر نمودیم. با پذیرش این اصول مسلم و بینیاز از ورود به عمق مجادلات چیستی علم و تبارشناسی شناخت، در پی آن هستیم كه دانش ایرانشناسی را به عبارت و مفهوم صحیح و متصور بر كاربرد آن تعریف نماییم.
دانستیم ایرانشناسی یك علم نیست كه عوارض ذاتی موضوع را بهطور عمقی و موشكافانه مطالعه نموده، نیز دانشی رویهای یا گامبهگام در فرآیند حل مسائل آن ارائه كند. لفظ شناسی [ایرانشناسی] از اینرو كه مربوط به علوم است و ایران نیز یك علم نیست، نابهجاست.
ایران موضوع مطالعه در حوزهی هر كدام از علوم از جمله؛ تاریخ، زمینشناسی، جامعهشناسی، اقتصاد، جغرافیای تاریخی و فرهنگی است، كه در ارتباط با جغرافیای ملی و حتی قلمرو فرهنگی فراملی آن قرار دارند و علوم دیگر را از خود مستثنی میكند. مثلاً علمی بهنام شیمی ایران یا فیزیك ایران نداریم. بهنظر عبارت "ایرانپژوهی"بهجای ایرانشناسی، مفهوم شایستهتری را برای مطالعات ایرانی تداعی كند.
از مطالعات ایرانی، میتواند یك پژوهش مثلاً در موسیقی سنتی یكی از اقوام ایرانی باشد. پژوهش در این زمینه توسط یك موسیقیدان انجام میشود. پژوهشگر این مطالعه نه یك ایرانشناس موسیقیدان یا حتی یك ایرانپژوه موسیقیدان، بلكه بهعنوان یك موسیقیدان ایرانپژوه معرفی میشود.
از مباحث فوق، مقصود سلب مادهی دانش از ایرانشناسی یا عبارتی جایگزین برای آن نیست، بلكه جستاری بود كه رهنمون تعریف ایرانشناسی با كاركرد مترتب بر آن باشد.
هر دانشی، علم بهمعنای خاص آن نیست و صحیحتر آنكه از لحاظ لغوی دانش(knowledge) و علم (science) را بهجای خود معنا نماییم. ایرانشناسی علم نیست، اما ایران موضوع مطالعهی علوم مختلف است. این علوم مانند زمینشناسی از سنخ علوم تجربی یا از علوم انسانی و میانرشتهای میباشند. بهعبارتی مطالعات ایرانی، منحصر به علوم مبتنی بر توصیف نیست، اما دستاوردهای مطالعاتی آن علوم، چه تجربی و چه نظری را میتوان در دانشی اعلانی، از آنچه كه مثلاً مربوط به طبیعت، تاریخ یا باستانشناسی ایران است، ارائه نمود.
علوم فقط از این حیث كه موضوعاتشان در قلمرو سرزمینی و تاریخی ایران قرار دارند، بهعنوان مطالعات ایرانی معرفی نمیشوند، بلكه ضمن تعلق جغرافیایی و باستانی مواد تحقیق و پژوهش با سرزمین ایران، میبایست در پیوند با تاریخ، آداب و رسوم، ادبیات، هنر معماری و صناعی یا فرهنگ مادی و معنوی ایرانیان باشد. یك زمینشناس كه ناحیهی مشخص از ایران را مورد مطالعه قرار میدهد، در شرایطی میتوان زمینشناس ایرانپژوه نامید كه دانش زمینشناسی خود را در كمك به مفاهیم مرتبط با مطالعات ایرانی، بهعنوان مثال در باستانشناسی و شناخت منشای معدنی در ساخت ابزارهای سنگی، بهكار گیرد. از این نوع پژوهشهای علمی و تخصصی ایرانپژوهی، اطلاعات لازم را در شكل گزارهای صریح و با كاركردی توصیفی برای ایرانشناسی میتوان اخذ نمود.
ایرانشناسی در آن قسم از دانش، مبتنی بر دانستههای توصیفی معنا میشود كه منظور همان دانش اعلانی است و هدف آن بازنشانی اطلاعات برای شناخت كلی یك مفهوم جز و مصداق است. كشوری با سرزمین و سابقهی تمدنی ایران در تاریخ، جغرافیا، مردم، فرهنگ مادی و معنوی خود، دارای مشخصههای متنوعی است كه در دانش ایرانشناسی و فراتر از جغرافیای كشورشناسی تعریف میشود. هر چند ایرانشناسی علم نیست، اما متكی به دادههای علوم دیگر و مبتنی بر روش علمی است. اخذ محتوی از علوم مختلف، طبقهبندی وترتیب موضوعی، روش رسانهای و كم و كیف بازنشانی دانستههای متنوع و ناهمجنس سرزمینی و ملی ایران، نیازمند فراهم آوردن پایگاه دادهای كارآمد است.
از بحث فوق میتوان نتایج ذیل را استنباط نمود.
- منظور از ایرانشناسی، بهعنوان یك علم نیست و اطلاعات این دانش از علوم دیگر گردآوری میشود، اما ایرانشناسی به معنای دانشی با كاركرد توصیفی در شناخت كشور ایران است. این دانش نیازمند اطلاعاتی است كه توصیف كنندهی جنبههای مختلف سرزمینی و هویتی ایران باشد. این اطلاعات از مطالعات ایرانی اخذ میشود.
- ایرانپژوهی یك علم است و جایگزین ایرانشناسی در مفهوم دانش اعلانی با كاركرد توصیفی آن نیست.
- ایرانشناسی مفهومی گستردهتر از كشورشناسی در جغرافیا دارد. منابع ایرانشناسی تنها در حوزهی مطالعات ایرانی مانند جامعهشناسی یا تاریخ و جغرافیا محدود نمیشوند. بلكه دستاوردهای مرتبط با ایرانپژوهی سایر عاوم نیز به شرط پیوند با مسائل و شناسههای مرتبط با تاریخ، فرهنگ و مردم بهعنوان یك منبع، در اختیار دانش ایرانشناسی قرار میگیرد.
مطالبی كه در چیستی ایرانشناسی و كاركرد توصیفی و اعلانی مترتب بر آن بهمیان آمد، مقدمه و رهیافت حركت به تعریف كاربردی از پایگاه دادههای ایرانشناسی، پیشاروی قرار میدهد.
مقدمهای بر طبیعت ایران
نويسنده : حمیدرضا شیبانیتاريخ: 1392/10/19
1) سرزمین و تنوع نواحی جغرافیایی ایران
وسعت و موقع ریاضی:
كشور ایران با مساحت بیش از یك میلیون و هشتصدهزاركیلومتر مربع در عرض جغرافیایی 25 درجه تا 40 درجه عرض شمالی و 40 درجه تا 63 درجه طول شرقی قرار گرفته است. اختلاف ساعت میان شرقیترین و غربیترین نقاط ایران یک ساعت و 18 دقیقه است. خط مستقیمی که از دامنه آرارات، گوشه شمال غرب کشور را به گوشه جنوب شرق در بندر گواتر وصل میکند در حدود 2300 کیلومتر، بزرگترین قطر قابل ترسیم روی نقشه این سرزمین است. نیمهی جنوبی کشور ما از نظر تقسیمات کلی جغرافیایی کره زمین در منطقه مجاور مداری و منطقه شمالی آن در منطقه معتدل شمالی قرار گرفته است.
سرزمین ایران در فلات ایران جای دارد. فلات ایران در شمال شرق با استپ و بیابانهای ترکمنستان و از سمت غرب و جنوب غرب با سرزمین خشک و گرم شبه جزیره عربستان مجاور است. بخش داخلی این سرزمین مجموعهای از حوضههای کوچک و بزرگی است که با ارتفاعاتی ازهم جدا شدهاند. حاشیه این مجموعه را رشته کوههای مرتفع البرز (شمال غربی به شمال شرقی) و زاگرس(شمال غربی به جنوب شرقی ) احاطه کرده که از سمت خارج به دریاها و یا دشتهای پست مشرف هستند.
در شمال و خلیج فارس در جنوب، دو رشته كوه البرز و زاگرس، دارای نواحی مختلف جغرافیایی مختلف می باشد. هركدام از این نواحی دارای آب و هوا، چشماندازها و پدیدههای محیط طبیعی، پوشش گیاهی و جانوری ویژهی خود بوده و كشور ایران سرزمینی چهار فصل و با تنوع اقلیمی در میان 10 كشور اول دنیا معرفی میشود.
ارتفاعات و مخصوصاً وجود دو رشته كوه البرز در شمال ( با جهت شمالی غربی به شمال شرقی ) و رشته كوه زاگرس در شمال غربی و غرب ( با جهت شمال غربی به جنوب شرقی ) بهدلیل تاثیر در میزان دریافت رطوبت نقش بسیار مهمی در پیدایش نواحی مختلف جغرافیایی ایران دارند.
بهطور مثال نواحی پرباران خزری با جنگلهای انبوه در برابر نواحی نیمهخشك با پوشش گیاهی فقیر و حتی بدون پوشش گیاهی نواحی بیابانی و كویری مناطق مركزی ایران تمایز مییابد.
اقالیم ایران با ویژگیهای كاملاً متفاوت و شگفتآور از از یكدیگر متمایز میشوند. با مقایسه درجه حرارت مناطق مختلف كشور در یك زمان مشخص، درجه حرارت دو اقلیم متفاوت از یكدیگر ممكن است به 40 درجه و بیشتر نیز برسد. یا با مقایسه متوسط بارش سالانه ایستگاههای باران سنجی میتوان اختلاف نزدیك به 2000 میلمتر و یا بیش از آن را در برخی سالها مشاهده نمود.
دمای سردترین نقطه در قله دماوند به كمتراز 50- درجه سانتیگراد و دمای گرمترین نقطه به 70درجه سانتیگراد در پستترین نقطه در بیابان لوت اندازهگیری شدهاست. پست ترین نقطه در بیابان لوت چاله مرکزی لوت به ارتفاع 56 متر از سطح دریا و در فاصله 75 کیلومتری خط مستقیم هوایی از شهداد به سمت شرق است.
بیشتر مساحت كشور در اقلیم نیمهخشك و بیابانی قرار دارد كه 20% آن كویر و خالی از پوشش گیاهی است.
بهطور كلی ایران را به چهار منطقه خزری، زاگرسی، فلات مركزی، دشتهای ساحلی و جنوبی میتوان تقسیم نمود.
الف) منطقه خزری واقع در شمال كشور:
- وجود رشته كوه البرز در انباشتگی رطوبت دریای خزر و تراكم ابر و بارندگی در این منطقه با بیش از 2000 میلیمتر در بندر انزلی.
- پوشش گیاهی با جنگلهای انبوه
ب) منطقه زاگرسی واقع در شمال غربی، غرب و جنوب غربی:
- وجود رشته كوه زاگرس در جذب بارش از تودههای هوای مرطوب مدیترانهای در زمستان و بهار و بندرت در فصول دیگر.
- پوشش گیاهی جنگلی نیمهمتراكم از درختان بلوط در شمال غرب و كاهش پوشش گیاهی به سمت جنوب شرقی.
كاهش بارش از 1000 میلیمتر در شمال غربی به 200 میلیمتر به سمت جنوب.
بیشتر رود های پرآب ایران از ارتفاعات زاگرس شمال غربی و غربی سرچشمه میگیرند.
ج) فلات مركزی:
- تقریباً سه چهارم مساحت ایران را خشكترین بیابانهای دنیا در برگرفته است.
- بارش سالانه در ارتفاعات این منطقه از 300 میلیمتر تا كمتر 60 میلیمتر در قسمتهای پست و فرو افتاده است. بیابان دشت لوت در این منطقه قرار دارد و ممكن است در بعضی سالها در آن باران نبارد.
- بهدلیل كمبود شدید رطوبت اختلاف درجه حرارت شب و روز بسیار زیاد است. پوشش گیاهی در این منطقه با تراكم بسیار پایین را درختچهها و بوتههای مقاوم به خشكی و شوری تشكیل داده و در بخشهایی مانند دشت لوت فاقد هر گونه پوشش گیاهی وجانوری است.
- یوزپلنگ ایرانی مهمترین گونه جانوری در دشتهای نیمهخشك این منطقه است. از دیگر جانوران این منطقه می توان از آهو و جبیر نام برد.
د) دشتهای ساحلی و جنوبی:
- زمینهای با پهنای متفاوت میان كوهستان و خلیج فارس و دریای عمان دشتهای ساحلی جنوبی را تشكیل میدهند.
- این منطقه به دلیل قرار گرفتن در عرضهای پایین جغرافیایی دارای اقلیم گرم و به دلیل مجاورت با خلیج فارس و اقیانوس هند مرطوب است. در تابستان هوای این منطقه كاملاً شرجی است.
- پوشش گیاهی جنگلهای ساحلی یا مانگرو به خصوص در مصب رودخانهها و محدوده جزر و مدی وجود دارد. دو گونه مهم درختان حرا و چندل پوشش گیاهی جنگلهای ساحلی را تشكیل میدهند.
- بهدلیل استیلا وگسترش پر فشار حنب حاره رطوبت موجود درمنطقه امكان صعود و تشكیل ابر نداشته و این منطقه دارای دمای بالا، رطوبت بالا و كم باران است.
2) كوههای ایران
- کوههای ایران بخشی از سلسله کوههای آلپ - هیمالیا میباشد. این سلسله کوهها از کوهستانهای جنوب فرانسه آغاز و پس از عبور از رشته کوه آلپ، از طریق شبه جزیره بالکان وارد ترکیه میشود. سپس این کمربند کوهستانی به دو شاخه شمالی - جنوبی تقسیم بندی میشود. شاخه شمالی از طریق رشته کوههای قفقاز کوچک (آذربایجان) وارد ایران شده، رشته کوه البرز را با جهت شمال غربی به شمال شرقی شكل میدهد. شاخه جنوبی آلپ - هیمالیا از طریق جنوب ترکیه وارد ایران شده و کوههای زاگرس را تشکیل میدهد و از سمت شمال غرب به سمت جنوب شرق امتداد مییابد.
- رشته کوههای شمالی فلات ایران: این رشته کوهها از جنوب غربی خزر آغاز و با گذر از جنوب دریا تا شمال خراسان امتداد می یابد. بدلیل برخورد خرد قاره ایران به صفحه توران این بخش به کمربند کوهزایی البرز معروف است. این رشته کوهها به سه بخش تقسیم میگردد که عبارتند از: کوههای جنوب غرب دریای خزر، رشته کوههای البرز و رشته کوههای شمال خراسان.
بلندترین كوه در رشته كوه البرز قله دماوند با ارتفاع 5620 متر است. این قله بلندترین كوه ایران و خاورمیانه است.
- کوههای زاگرس، سراسر غرب، جنوب غرب و قسمتی از جنوب کشور، از آذربایجان تا شمال تنگه هرمز را میپوشاند. مهمترین قله رشته كوه زاگرس را زردكوه با بیش از 4500 متر، قافلانكوه و اشترانكوه ( ارتفاع بیش از 4000 متر) تشكیل میدهند.
- كوههای شرقی ایران با ارتفاعات منقطع و منفرد از خراسان شروع و تا بلوچستان و مكران امتداد می یابد. بلندترین كوه در كوههای شرقی ایران تفتان با ارتفاع 4000 متر است.
- كوههای مركزی ایران بهصورت رشته و ممتد از حوالی كاشان با جهت شمال غربی به جنوب شرقی تا بلوچستان امتداد مییابد. كوههای كركس و شیركوه با ارتفاع بیش از 4000 متر بلندترین قلل این كوهها را تشكیل میدهند.
- از نظر زمینشناسی كوههای البرز و زاگرس به دلیل تحمل فشار از دو صفحه عربستان(جدا شده ازقاره آفریقا) و صفحه اوراسیا، تحت چینخوردگی و جوان بوده، افزایش ارتفاع یافته كه زمینلرزه های شدید را بدنبال دارد.
3) آبهای ایران
- آبهای سطحی ایران به سه دسته عمده دریاها و دریاچهها، رودخانهها و چشمهها تقسیم میشوند.
- رودهای ایران را میتوان به سه حوزه عمده آبریز خزر، حوزه آبریز خلیج فارس و دریای عمان و حوزه آبریز داخلی تقسیم کرد.
4) پستانداران ایران
- حدود 194 گونه پستاندار در ایران شناخته شده است. به دلیل تنوع جغرافیایی ایران گونههای مختلف جانوری در رده پستانداران دیده میشود. بهعنوان مثال چند نوع روباه و گربه وحشی در ایران وجود دارد. روباه معمولی در اكثر مناطق دیده میشود در حالیكه روباه شنی با وزن بهطور معمول 3 كیلوگرم در بیابانهای مركزی و دشت لوت دیده میشود.
- از بزرگترین پستاندار تا كوچكترین پستاندار در ایران وجود دارد. نهنگ آبی در خلیج فارس با بیش از 130 تن وزن و حشرهخور كوتوله با 3 گرم وزن در ایران وجود دارد.
- در دریای خزر فك زندگی میكند. این فك میان سواحل ایران و روسیه مهاجرت نموده و عمدتاً در سواحل بابلسر دیده میشود.
- یوزپلنگ ایرانی و گور ایرانی در كشورهای دیگر قاره آسیا منقرض و به نام ایرانی ثبت شدهاند.
5) پرندگان ایران
- بیش از 514 گونه پرنده در ایران شناخته شدهاست كه بیشترشان مهاجر بوده و از مناطق دیگر به ایران میآیند. بیشتر از100 گونه بومی ایران بوده و بیش از 250 گونه در این مرزو بوم تخمگذاری میكنند.
- پرندگان مختلف از جمله كبوتر جنگلی در جنگلهای شمال ایران، هوبره، میش مرغ و زاغ بور (بومی ایران) در دشتها و بیابانهای ایران زندگی میكنند.
- مقصد بیشتر پرندگان مهاجر سواحل آبها و دریاچه و تالابهای ایران است.
6) خزندگان ایران
- بیش از 210 گونه خزنده در ایران شناخته شدهاست. خزندگان دارای پوست خشك بوده و شكمشان را بروی زمین میكشند. این جانوران خونسرد بوده و دمای بدن خود را از محیط و آفتاب تأمین میكنند.
- از میان خزندگان میتوان به گاندو یا تمساح تالابی اشاره نمود. این تمساح از خانواده كروكودیل بوده و از كروكودیلهای آفریقایی كوچكتر است. برخلاف كروكودیل به انسان حمله نمیكند. از احشام، سگ، پرندگان و ماهی تغذیه میكند. این تمساح در بلوچستان و در منطقه حفاظت شده باهوكلات و اطراف رودخانه سرباز و كاجو دیده میشود.
- در سواحل خلیج فارس و دریای عمان لاكپشتهای دریایی بزرگ جسته دیده میشوند. لاكپشت منقار عقابی با وزن 70 كیلوگرم و لاكپشت دریایی لاك چرمی با وزن بیش از 250 كیلوگرم.
7) دوزیستان ایران
- دوزیستان خونسرد بوده و رطوبت بدنشان از طریق پوست جذب میشود و باید در مجاورت آب زندگی كنند.
- 20 گونه دوزیست ایران در دو راسته سمندرها، قورباغه یا وزغها قرار میگیرند.
- از میان دوزیستان به سمندر لرستانی میتوان اشاره نمود. اینگونه منحصر به ایران بوده و در مناطق محدودی از لرستان و خوزستان و در نهرها و رودخانههای آب شیرین زندگی میكند. طول بدن این سمندر به 15 سانتیمتر میرسد. این سمندر زیبا برای چند ماه در آكواریوم میتواند زنده بماند و از اینرو نسل آن در معرض خطر است.
8) ماهیهای ایران
- غیر از ماهیان دریای خزر و خلیج فارس و دریای عمان بیش از 174 گونه ماهی در آبهای داخلی ایران زندگی میكنند.
- ماهیان خاویاری مانند فیل ماهی و ماهی آزاد ( كمیاب و گران قیمت) در دریای خزر، اره ماهی- سپرماهی برقی- كركوسه در خلیج فارس و دریای عمان زیست میكنند.
- در میان ماهیهای آبهای داخلی ایران میتوان به ماهی كورغار ایران اشاره كرد كه منحصر به ایران و فقط در یك غار از كوههای زاگرس در شهرستان دورود لرستان دیده میشود. طول این ماهی به 5 سانتیمتر رسیده، بدون چشم و بدون رنگدانه پوستی است.
- ماهی گورخری گنو یكی دیگر از ماهیان منحصر به ایران است كه تنها در چشمه آب گرم گنو در بندر عباس ( بهعمق 15 سانتیمتر) و در درجه حرارت 40 درجه سانتیگراد زندگی میكند. طول این ماهی به 5 سانتیمتر میرسد.
9) گیاهان ایران
بهدلیل تنوع اقلیم، رویشگاههای متفاوتی از نظر تراكم و نوع گونهها در ایران دیده میشود. گیاهان بر اساس نواحی رویشی به چهار منطقه زاگرسی، فلات مركزی، كرانههای خلیج فارس و دریای عمان، منطقه خزری تقسیم میشود.
- میزان دسترسی به رطوبت، قرار داشتن دراقلیم با زمستانهای سرد، معتدل و گرم، نواحی جنگلی خزری، زاگرسی و گرمسیری را پدید آورده است.
- در منطقه زاگرسی هم پوشش جنگلی از درختان و هم پوشش مرتعی از بوتهها وجود دارد. درختان جنگلی را درمنطقه زاگرسی عمدتاً بلوط و در مناطق كم بارانتر بنه یا پسته وحشی با تراكم كمتر تشكیل میدهد.
- لاله واژگون از زیباترین گیاهان منطقه زاگرسی است و پیاز آن از ایران به نقاط دیگر دنیا انتقال یافته است.
- رویشگاه منطقه فلات مركزی را درختچههایی مانند گون، قیچ، پرند، اسكنبیل و بوتههای مقاوم به كمآبی و شوری مانند خاكشیر، خارشتر، اسپرس و درمنه تشكیل میدهد.
- مهمترین رویشگاه دركرانههای خلیج فارس و دریای عمان را جنگلهای مانگرو با درختان حرا و چندل تشكیل میدهد.
- جنگلهای ناحیه خزری یا هیركانی بازمانده جنگلهایی است كه درآخرین دوره یخبندان در اروپا از میانرفته و گونههای گیاهی آن مانند بلندمازو، لیلكی را درجای دیگر (جنگلهای طبیعی) نمیتوان یافت.
- درختان ناحیه خزری پهنبرگ و خزان كنندهاند. جوامع جنگلی ناحیه هیركانی(گرگانی) از توسكا، راش، بلندمازو، بلوط، ممرز، شمشاد، افرا، زوبین، نمدار، داغداغان، انجیلی، زبان گنجشك، انجیر و شیردار تشكیل شدهاست.
- بهدلیل تنوع اقلیمی و نواحی رستنگاهی كوهستانی و دشتی، تنوع فراوانی از گیاهان مرتعی و دارویی، میوههای باغی، محصولات زراعی و صیفیجات در ایران رویش میكنند. برخی از این گیاهان مانند زعفران و پسته بومی ایران بوده و از ایران به سایر نقاط دنیا انتقال یافته و برخی نیز امكان رشد و میوهدهی در ایران دارند مانند موز در هرمزگان و كیوی در شمال كشور.
10) جانوران در حال انقراض
- گسترش اراضی كشاورزی و كوچك شدن زیستگاه، بهرهبرداری بیرویه از مراتع و جنگلها، جادهسازی و خشكسالی، آفات گیاهی و پیدایش رقبای بیولوژیك تأثیر زیادی در تخریب زیستگاه جانوران داشته است. تخریب زیستگاه و شكار مخصوصاً در سالهای نه چندان دور موجب انقراض نسل یا در معرض انقراض قرار گرفتن نسل تعدادی جانور در ایران شده است.
- زمانی در دشت ارژن فارس شیر ایرانی میزیسته آخرین بار در سال 1324 د دره كرخه در دزفول دیده شدهاست. شیر ایرانی در جنگلهای هند زیست میكند.
- ببر مازندران زمانی در جنگلهای شمال ایران زیست میكرد. تا یك قرن پیش در شبه جزیره میانكاله چندصد قلاده و حتی بیش از 1000 قلاده وجود داشته كه بهدلیل شكار، نسل این حیوان در ایران منقرض شد. آخرین ببر مازندران در سال 1332 شكار شد.
- سنجاب ایرانی، با تخریب زیستگاهش یعنی جنگلهای بلوط زاگرس به دلیل خشكسالی، قطع و آفتزدگی درختان، در معرض انقراض است.
- سمندر لرستانی بهدلیل زیبایی و امكان حیات چند ماهه در محیط آكواریوم صید و به خارج قاچاق میشود و نسل این جانور را با خطر انقراض مواجه كردهاست.
- یوزپلنگ ایرانی تنها یوز باقی مانده در آسیا است و كمتر از 100 قلاده آن در ایران زیست میكند.
- علارغم ظاهر شبیه بههم یوزپلنگ و پلنگ، این دو گربهسان متفاوت از یكدیگرند. در حالت ایستاده قامت یوزپلنگ بلندتر و كشیدهتر بوده و خالهای پوستش توپر است. روی صورت یوزپلنگ خط اشك وجود دارد. یوزپلنگ به دلیل باز بودن پنجههایش قادر به بالا رفتن از درخت نیست. یوزپلنگ حیوانی ضعیفتر از پلنگ است؛ پلنگ به سگ حمله میكند و یوز پلنگ گریزان از سگ و گرگ است.
- چند نوع گربه وحشی در نواحی متفاوت جغرافیایی ایران زیست میكنند كه در معرض انقراض قرار دارند مانند گربه پالاس، سیاه گوش و گربه كاراكال.
-گربه كاراكال در حالت ایستاده میتواند 3 متر به هوا بپرد و مهارت زیادی در شكار پرندگان دارد.
- پرندگان شكاری، گیاهخوار و حشرهخوار بومی و مهاجر مختلفی در معرض انقراض قرار دارند.
- پرندگان شكاری ایران بهطور قاچاق به كشورهای عربی انتقالیافته و با صاحبان عرب خود برای شكار هوبره به ایران میآیند و نسل این دو پرنده به این شكل نیز در معرض خطر است.