Page 18 - فصل ششم-ورزش و بازی های محلی/ استان کردستان
P. 18

‫ورزش و بازیهای محلی‪18/‬‬

‫میچینند‪ .‬از هر گروه یکی انتخاب میشود‪ .‬یکی سنگها را یکبهیک برداشته و به نقطة شروع میرساند و به دنبال سنگ‬
                  ‫دوم و سوم میرود‪ .‬هر گروه که بازی را بدون خطا انجام دهد‪ ،‬برنده شناخته میشود (همان‪.)462-461 ،‬‬

‫خرمایله (خواستگاری از شرف نسا)‪ :‬این بازی نمایشی بسیار قدیمی است و نشاندهندة بازی مراسم خواستگاری‬
‫دختران کوچک است و اشعاری که در این بازی خوانده میشود نوع خاصی از اشعار هفتهجایی است‪ .‬خرمایله‪ ،‬یعنی‬
‫موخرمایی که اشاره به عروس است‪ .‬بازیکنی که نقش عروس را بازی میکند در جمع دختران سربهزیر مینشیند و دو نفر‬
‫از دختران دستة داماد دست به گردن هم میاندازند و جلو میآیند و شعری را میخوانند که در آن از عروس تعریف و به‬
‫او سلام میکنند‪ .‬اطرافیان عروس جواب سلام را میدهند‪ .‬فرستادگان داماد میگویند که تشت طلا هدیه آوردهاند تا شرف‬
‫نسا را ببرند آنوقت چشم عروس را میبندند و او را به همان شکل که نشسته از زمین بلند میکنند‪ ،‬درحالیکه انگشتهای‬
‫شصت پایش را در مشت گرفته است‪ .‬او نباید انگشتهای خود را رها کند‪ .‬سپس او را به مکانهایی که قبلاً مشخص کردهاند‬
‫به نام بهشت و دوزخ و برزخ میبرند و میپرسند که کدامیک را میخواهد‪ .‬اگر دوزخ را انتخاب کند بر سرش میکوبند و‬
‫او را دوزخی مینامند‪ .‬اگر برزخ را انتخاب کند بر سرش میکوبند و میگویند «گل بر سرت برزخی» ولی اگر بهشت را‬
‫انتخاب کند میگویند «گل بر سرت بهشتی» که این نشانة خوشبختی عروس است‪ .‬این بازی امروزه بهشکل دیگری اجرا‬
‫میشود‪ .‬خانوادة عروس و داماد دو دسته میشوند و در مقابل هم قرار میگیرند‪ .‬خانوادة داماد میگویند هدیه آوردهاند که‬
‫عروس را ببرند ولی خانوادة عروس هدیه را رد میکنند‪ .‬خواستگارها عقب مینشینند و دوباره با هدیه دیگری برمیگردند‪.‬‬
‫پس از چندبار رد شدن پیشنهاد‪ ،‬یکی از خواستگارها سعی میکند یکی از افراد دستة عروس را به دستة خود بکشاند‪ .‬این‬

                                                       ‫وضع ادامه مییابد تا در دستة عروس بازیکنی باقی نماند‪.‬‬
‫دیرگل (کسی که دیر بیاید کثیف و جذامی است)‪ :‬یکی از بازیکنان استاد میشود و در وسط محوطة بازی قرار‬
‫میگیرد و بقیة بازیکنان در حدود بیست قدمی او میایستند‪ .‬استاد میگوید‪« :‬دیرگل»‪ .‬بازیکنان با شنیدن این کلمه باید‬
‫بلافاصله دویده و خود را به استاد برسانند‪ .‬بازیکنی که دیرتر از همه بیاید‪ ،‬گل میشود و دیگران او را سنگسار میکنند‪ .‬این‬

                                                 ‫بازی در روستای «میناآباد ویهج» انجام میشود (همان‪.)469-467 ،‬‬
‫زوران (کشتی محلی) پاتوله‪ :‬دو کشتیگیر مقابل هم با گارد موافق و یا مخالف قرار میگیرند‪ .‬با دو دست شال کمر یا‬
‫بند شلوار محلی یکدیگر را محکم گرفته و با پسوپیش رفتن سعی میکنند تعادل یکدیگر را بر هم زده و حریف خود را‬
‫بر زمین بزنند‪ .‬در جریان کشتی هریک از کشتیگیران میتوانند یک پای خود را پشت پای حریف گذاشته (پاش قل) و با‬
‫فشار به کمر و سینه و با پیچاندن و تاباندن طرف‪ ،‬تعادل او را برهم زده و پشت حریف را به زمین برساند‪ ،‬همچنین کشتیگیر‬
‫میتواند‪ ،‬یک زانوی خود را بر زمین گذاشته (روی یک زانو بنشیند) و حریف را بلند کرده و از روی شانة خود به زمین‬

                                                                                               ‫پرتاب کند‪.‬‬
‫زوران (کشتی محلی) قچله‪ :‬این بازی ازنظر نحوة انجام آن‪ ،‬فنونی که در آن به کار گرفته میشود و چگونگی برندهشدن‪،‬‬

                                                                                  ‫مشابه کشتی «پاتوله» است‪.‬‬
‫دو کشتیگیر مقابل هم میایستند‪ .‬هر کشتیگیر یک دست از رو و دست دیگر را از زیر بازوی حریف قفل مینماید و‬
‫سعی میکند با قدرت و فشار کمر‪ ،‬حریف را خم کرده و تعادل او را برهم زده و پشت او را به خاک برساند‪ .‬در این کشتی‬
‫نیز کشتیگیر میتواند با «پاش قل» تعادل حریف را به هم بزند یعنی یک پای خود را پشت پای حریف قفل نماید (همان‪،‬‬

                                                                                                           ‫‪.)474-478‬‬
   13   14   15   16   17   18   19