Page 15 - فصل ششم-ورزش و بازی های محلی/ استان کردستان
P. 15

‫‪ / 15‬استان کردستان‬

‫از روی صداها نام آنها را تشخیص بدهد‪ .‬هرکس که او نامش را درست حدس زد باید بیرون بیاید و کنار سردار دستة خود‬
‫بایستد‪ .‬وقتی همة افراد دسته جمع شدند به دستة نشسته حمله میکنند‪ .‬سردار دستة اول باید با دست و پا آنها را براند و از‬
‫افراد دسته خود دفاع کند‪ .‬او سر کمربند را در دست میگیرد و دور افرادش میچرخد و نمیگذارد کسی به آنها نزدیک‬
‫شود‪ .‬کمربند به هریک از افراد گروه مهاجم بخورد او سوخته است و باید بنشیند‪ .‬وقتی همه سوختند جای دو دسته عوض‬

                                                                                                  ‫میشود‪.‬‬
‫ریه گی سنه ‪ -‬ریه گی سَنه (راه سنندج‪ ،‬راه سنندج)‪ :‬بازیکنان به دو گروه تقسیم میشوند و روبروی یکدیگر در دو صف‬
‫قرار میگیرند و درواقع کوپهای را درست میکنند‪ .‬دو نفری که نقش رهگذر را دارند در یک سمت کوچه و دو نفری که نقش‬
‫سگ را دارند‪ ،‬در سمت دیگر کوچه میایستند‪ .‬رهگذرها در ضمن عبور از کوچه از نفر اول صف میپرسند که راه سنندج از‬
‫کدام کوچه است؟ آنها در وسط راه‪ ،‬مورد حمله سگها واقع میشوند و راه بر آنها بسته میشود‪ .‬اگر رهگذرها بتوانند از سگ‬
‫ها رهایی یابند و ازطرف دیگر کوچه فرار کنند‪ ،‬برنده میشوند و جای خود را با سگها عوض میکنند‪ .‬این بازی بومی روستای‬

                                                                      ‫«کرمبس» کامیاران است (همان‪.)469-467 ،‬‬
‫زره مشته کی (پول در مشت‪ ،‬زر در مشت)‪ :‬در روستای بانمان کامیاران‪ ،‬یکی از دو بازیکن مقداری پول خرد در‬
‫دست گرفته و درحالیکه دو مشت خود را رویهم میگذارد‪ ،‬آنها را تکان میدهد‪ .‬بعد دو دست خود را از یکدیگر جدا‬
‫کرده و جلو دیگری میگیرد و میگوید؛ پر یا پوچ‪ .‬بازیکن دیگر باید بگوید کدام مشت پر و کدامیک خالی است‪ .‬اگر‬

                                ‫درست بگوید پول آن مشت را میبرد وگرنه باید به اندازة مشت دیگر پول بپردازد‪.‬‬
‫سرملاگر (سرملا بگیر)‪ :‬ابتدا پشک میاندازند و یک نفر استاد میشود‪ .‬استاد با انگشت شست و سبابة خود یک حلقه‬
‫درست میکند‪ .‬بازیکنان انگشت سبابه خود را داخل حلقه کرده و میچرخانند و میگویند‪« :‬قولی لی لی»‪ .‬استاد با تنگکردن‬
‫حلقه سعی میکند یکی از انگشتها را گرفتار کند‪ .‬فردی که استاد انگشتش را گرفته‪ ،‬باید سربگذارد یعنی سر خود را در دامن‬
‫استاد گذاشته و چشمهایش را ببندد و بقیه بازیکنان خود را مخفی کنند و استاد فریاد میزند‪ :‬آهای استادگر ‪ ...‬با شنیدن این‬
‫جملة استاد‪ ،‬چشمگذار چشمان خود را باز کرده و به جستوجوی دیگران میرود‪ .‬اگر او بتواند یکی از آنها را پس از پیدا کردن‬
‫بگیرد‪ ،‬همین فرد گرفتارشده باید چشم بگذارد ولی اگر بازیکنان بتوانند خود را به استاد برسانند‪ ،‬نجات پیدا میکنند و دوباره‬

                                ‫همان فرد چشم میگذارد‪ .‬این بازی بیشتر در روستای «دیزگران» کامیاران انجام میشود‪.‬‬
‫سَرمه قولانجی (سر به پایین‪ ،‬پا به بالا)‪ :‬در روستای مروارید کامیاران یکی از بازیکنان به حکم پشک انتخاب میشود‪.‬‬
‫این بازیکن باید دستها را به زمین گذاشته و پاها را هوا کند و دیگر بازیکنان در این حالت باید از روی او بپرند‪ .‬هرکس نتواند‬

             ‫بپرد باید بهجای او دستها را بر زمین گذاشته و پاها را به هوا بگیرد تا بقیه از روی او بپرند (همان‪.)478-474 ،‬‬
‫کلاو روفنکی‪ :‬بازیکنان به دو گروه تقسیم میشوند‪ .‬افراد یکی از گروهها دستمال بر سر خود میبندند و روی زمین‬
‫مینشینند‪ .‬افراد گروه دیگر به آنها حمله کرده و سعی میکنند دستمال سر آنها را بردارند و گروه نشسته از خود دفاع میکند‪.‬‬
‫گروه مهاجم داخل دستمالهایی که تصاحب میکند‪ ،‬یک سنگ گذاشته و آنها را بهطرف افراد نشسته پرتاب میکنند‪ .‬اگر‬
‫صاحبان دستمالها بتوانند دستمال خود را در هوا بگیرند‪ ،‬برنده میشوند و در غیر این صورت میسوزند و باید دستمال را‬

   ‫دوباره به سر خود بسته و برای بار دوم روی زمین بنشینند‪ .‬این بازی بومی روستای «دیزگران» است (همان‪.)491-488 ،‬‬
‫میمكه ناتیة َارای چیلک؟ (عمه نمیآیی برای جمع کردن هیزم؟)‪ :‬این بازی «گورش کیشکی» (طناب کشیدن) است‬
‫که در روستای بانمان کامیاران انجام میشود‪ .‬بازیکنان دست یکدیگر را محکم گرفته و در یک صف میایستند‪ .‬آنگاه نفر اول‬
   10   11   12   13   14   15   16   17   18   19