Page 341 - تاریخ، فرهنگ و هنر استان کهکیلویه و بویراحمد
P. 341

‫بررسیبلادشاپوردرمنابعتاریخیدوراناسلامیباتأکیدبرعصرصفوی‬

                                                 ‫‪ .2-3‬بلادشاپور در زمان صفویان‬
‫در دورة اسلامی این شهر ب ‌هدلیل واق ‌عشدن در شا‌هراه عراق عرب به فارس‪ ،‬یکی از منازل‬
‫بین راه مهاجمان بود‪ .‬در سال ‪69‬ق بعد از چند ماه شورش فرقة خوارج در زمان عبدالله بن زبیر‪،‬‬
‫خوارجازنواحیاصفهانازكوهستانكو‏هگیلویهودهدش ‏تبهارجانبهبهانآمدند(حسین ‌یفسائی‪،‬‬
‫‪ ،1382‬ج‪ .)186 :۱‬یکی از حوادثی که باعث شده مورخین دورة صفویه از دهدشت در منابع خود‬
‫نامی ببرند‪ ،‬ذكر خروج قلندر در كو‌هگیلویه است‪ .‬این شخص خود را اسماعی ‌لمیرزا معرفی کرده‬
‫و اعتماد مردم بویراحمد و سپس دهدشت را جلب کرده و برعلیه حکومت صفوی قیام نافرجامی‬
‫انجام داده است (ترکمان‪ ،1382 ،‬ج‪ .)272 :۱‬بعد از كشت ‌ه شدن شا‌هاسمعیل ثانی‪ ،‬درویشی كه در‬
‫اثنای سیاحت در قلعة قهقهه‪ ،‬شا‌هاسمعیل را دیده و بعضی سبك و رفتار او را آموخته و منظراً‬
‫نیز شباهتی به آن پادشاه داشت به داعیة پادشاهی خروج كرده و ادعا نمود كه من شا‌هاسمعیل‬
‫ثانی هستم‪ ،‬ملازمان من م ‏یخواستند مرا بكشند من فرار كردم و ازآنجاكه درویش در علوم غریبه‬
‫نیز زبردست بود به حكم ‌تهای عملی‪ ،‬دل اهالی كوهستان ولایت كو‌هگیلویه را فریفته‪ ،‬جمعی‬
‫را دور خود جمع كرده و رفت ‏هرفته بیست هزار نفر جمعیت ب ‌ههم رسانید و مشهور به شا‌هقلندر‬
‫گردید (اعتمادالسلطنه‪ ،1367 ،‬ج‪ )873 :۲‬و چون اخبار مذكور به مسامع جلال خاقان بلند اقبال‬
‫رسید‪ ،‬اسكندرخان‪ ،‬برادرزادة خلی ‌لخان را به ایالت كو‌هگیلویه سرافراز و ام ‌تخان بیگلربیگی‬
‫فارس و امرای ذوالقدر توابین او را به دفع فتنه قلندر و امداد اسكندرخان مأمور گردانید‪ .‬ام ‌تخان‬
‫در سال نهصد و نود كه رایات جاه و جلال به عزم گو ‌شمال عل ‌یقل ‌یخان و مرشدقل ‌یخان و سایر‬
‫امرای خراسان در اهتزاز آمده بود‪ ،‬فوجی از سپاهیان فارس را به سركردگی دوراق خلیفه به امداد‬
‫اسكندرخان‪ ،‬مأمور و به طرف كو‌هگیلویه روان نمود‪ .‬اسكندرخان به پش ‌تگرمی ورود جنود‬
‫فارس‪ ،‬طایفة افشار را كه متفرق و آوارة هر گوشه و كنار بودند‪ ،‬جمع آورده بر سر قلندر‪ ،‬لشكر‬
‫كشید و در این نوبت چون ف ‌یالجمله پرده از رخ كار آن بنگی لو ‌تخوار برخاسته بود و الوار‬
‫چنانچه باید طریق متابعت وی نم ‏یپیمودند و كسی از در امداد و معاونت وی در نم ‏یآمد از راه‬
‫اضطرار در چهار دیوار قلعة دهدشت حصاری گردید (واله قزوینی اصفهانی‪ .)643 :1372 ،‬بعد از‬
‫سه روز سكنه در آن حصار‪ ،‬قلندر مذكور را گرفته به خدمت اسكندرخان آوردند‪ .‬در همان روز‬
‫به بدترین سیاستی به قتلش رسانیده‪ ،‬ولد او را مقید ساخته به درگاه خلاف ‏ت پناه فرستاد‪ .‬ایام فتنه‬
‫قلندر بداختر به شش سال كشیده بود تا آنكه درین سال‪ ،‬زمانه بساط فساد او را در نوردیده‪ ،‬رسید‬

        ‫بدانچه رسید (افشار‪ ،1380 ،‬ج‪ .)50 :۲‬این حادثه در سال ‪991‬ق‪ .‬به پایان رسیده است‪.‬‬

                                    ‫‪339‬‬
   336   337   338   339   340   341   342   343   344   345   346