Page 342 - تاریخ، فرهنگ و هنر استان کهکیلویه و بویراحمد
P. 342

‫تاریخ‪،‬فرهنگوهنراستانکهگیلویهوبویراحمد‬

‫در کتاب ریا ‌ضالفردوس در رابطه با خروج شخصی معروف به ملاهدایت آرندی و دفع‬

‫غائلة و ‏ی مطالبی آمده است‪ .‬چون در آن‌وقت هر روز اسماعیل میرزایی در جایی به عرصه‬

‫می‏آمد و معاملات كوه‏گیلویه‪ ،‬شوریده و مختل بوده‪ ،‬شاه گیتی‏ستان زمام ایالت آن ولایت را‬

                                     ‫به قبضة اقتدار خان عظیم‌الشأن‪ ،‬الل‌هویردی‌خان‪ ،‬مقرر فرمودند‪.‬‬

‫قبل از ورود الل‌هویرد ‌یخان‪ ،‬ملاهدایت نامی از مردم قریة آرند كوه‏گیلویه كه در بدایت‬
‫حال‪ ،‬نزد شیخ حبی ‌باهّ ّلل بصری به درس و استفاده به سر برده بنا بر شرارت ذاتی‪ ،‬شیخ مزبور‬

‫او را «فتنه‌جوی» می‏گفت تا به مؤ ّدای «الاسماء تنزل من السماء» به فتن ‏هجویی مشهور گشته‬
‫بود و چون صفحة باطن نامباركش از غبار هواجس نفسانیه و ظلام وساوس شیطانیه به مصاقل‬

‫مجاهدات و ریاضات شاقه پرداخته و مصفی نگشته بود و توسن نفس چموچش‏ به تازیانة‬

‫خوان نوال‏ « َرَبّنا‬  ‫از‬  ‫[ا ‏ی] كه‬  ‫به همان‌قدر فضاله‬  ‫نگشته‬  ‫مرتاض‬    ‫مؤدب و‬        ‫مواهب رایض ازلی‬
‫سرمایة كمالات‬         ‫را‬  ‫شده آن‬     ‫رسیده بود راضی‬     ‫آمالش‬  ‫به مذاق‬  ‫ال َّسما ِء»‬  ‫َأنْ ِز ْل َعلَْینا مائِ َد ًة ِم َن‬

‫حاصله و سرجملة افاضات بالقوه خود دانسته به دهدشت معاودت نمود و هنگامة آرای شید‬

                                                               ‫و زرق گردید (حسینی‌منشی‪.)۱۳۸۵ ،‬‬

‫جمعی از اكراد و الوار‪ ،‬شعبده و مخاریق او را مكاشفه و كرامات تصور نموده‪ ،‬فریفتة اباطیل‬

‫اقاویل وی شدند و رفت ‌هرفته آوازة اباطیل او به مقعر اصماخ راه یافته‪ ،‬در تزاید و تضاعف تعداد‬

‫متابعانش م ‏یافزود و اهالی دهدشت كه در آ ‌نوقت همگی سنی و شافع ‌یمذهب بودند از ظهور‬

‫و خروج باطلش انواع استبشار و خرمی نموده‪ ،‬مهمان ‌یها و ضیافات م ‏ینمودند و عوام كالانعام‬

‫از ولایات فیلی و بختیاری و جوانكی و بندانی و چرام ممسنی نذورات به خدمتش م ‏یآوردند‬

‫و چون ملای مزبور آ ‌بوهوای آرند را موافق مزاج خود م ‏یدانست‪ ،‬امر نمود كه بر كمر كوه‪،‬‬

‫معبدی جهت وی ساخته‪ ،‬ضروریات از مأكول و ملبوس و مفروش به جهت وی مهیا نمودند‪.‬‬

‫ملا در آن معبد اربعینات برآورد و هر نوبت كه ارادة اربعین م ‏ینمود‪ ،‬چهل قرص جو و چهل‬

‫دانة مویز با خود به درون صومعه م ‏یبرد و هرگاه اصحاب و تبعه‪ ،‬ارادة زیارت م ‏یكردند در پایان‬

‫كوه محاذی صومعه‪ ،‬ایستاده سجود م ‏ینمودند و آن مدبر در ایام اربعین میو‏ههای نوبر و باكورة‬

‫ولایات دیگر مثل فلفل تازه و غیره به دست گرفته به مردم م ‏یداد و به دستیاری شعبده و سیمیا‪،‬‬

‫كار خود را از پیش م ‏یبرد تا كار به آن رسید كه مریدان از فرط خلوص طویت در اربعین آخر‪،‬‬

‫ملا را از صومعه برآوردند و آن شقی در این مرتبه‪ ،‬اظهار ماف ‌یالضمیر نموده گفت‪« :‬مهدی‬

‫موعود منم و ب ‏یتشكیك و ارتیاب اگر مرایای ضمایر انسانی كه مستعد جلایای قدسی است‪،‬‬

                                     ‫‪340‬‬
   337   338   339   340   341   342   343   344   345   346   347