Page 6 - فصل سوم-گویش، ادبیات و ادبیات عامیانه/ استان کردستان
P. 6
گویش ،ادبیات و ادبیات عامیانه6/
تابع و مر رأی تو را یار /هر زندة موجود که در روی زمین است /از رأی تو هر شام کند کسب ضیا هور /هر صبح از آن
است که تابنده جبین است» (رونق .)481 :1344 ،افکار و تصاویر حافظ ،مولوی و سعدی در این دوران از شعر فارسی سنندج
حضوری فعال دارند .برای نمونه ،حیدر ،یکی از شاعران هنرور و عالم و فاضل سخنگستر این دوران است .او به نقل از
رونق« :دمی از صفا میزند و قدمی در راه خدا ،از سلسلة فضلا و دودة علما محسوب میشود در مثنوی کوتاهی که از او نقل
میکند ،ازنظر وزن ،همان وزن مثنوی مولوی است و ازلحاظ محتوا نیز کاملاً عرفانی است با این تفاوت که برخی از افکار
ابن عربی نیز در آن دیده میشود» (همان .)268 ،در یکی از ابیات این مثنوی که میگوید« :چون خدا اندر ملک عشقی ندید/
آمد و از غیرت آدم آفرید»؛ عیناً به تأثیر از حافظ سروده که میگوید« :جلوهای کرد رخت دید ملک عشق نداشت /عین
آتش شد از این غیرت و بر آدم زد» و یا قصیدة داوری (مقتول به سال 1244ه.ق) در مدیحهای به مطلع« :ساقی خمار دهر
شکست ابر نوبهار /ای خوشتر از بهار توئی بشکنم خمار» ،بسیار شبیه به قصیدة فرخی سیستانی ،شاعر قرن پنجم ه.ق با
مطلع« :بهار تازه دمید ای بروی رشک بهار /بیا و روز مرا خوش کن و نبید بیار» (فرخی سیستانی )60 :1378 ،است.
بیتردید یکی از ارکان شعر و ادبیات سنندج در قرن سیزدهم هجری قمری ،ماه شرف خانم ،مستوره اردلان (-1220
1264ه.ق) است .دیوان مستوره که به روایت تاریخنویسان (سنندجی )120 :1375 ،از ده هزار تا بیست هزار بیت نقلشده ،به
زبان فارسی و کردی با دو گویش کردی سورانی و هورامی سروده شده است؛ اما از اینهمه شعر در حدود دو هزار بیت آن
به دست ما رسیده و بیشتر آن در گذر حوادث روزگار یا از میان رفته و یا هنوز پیدا نشده است .مستوره در سرودن شعر
چه به فارسی و چه کردی ،توانایی خاصی داشت و توانست بهخوبی از عهدة آن برآید .او در نثر فارسی نیز بهحق چیرهدست
و استاد بود و در مقام مقایسه با نویسندگان همدورة خود در زبان فارسی ،هیچ کم ندارد .مستوره در غزل فارسی از سعدی و
حافظ تأثیرات فراوانی پذیرفته است (غفاری2005 ،م .)176 :.وی افزونبر تأثیرپذیری از حافظ و سعدی در غزلسرایی ،در
یکی از قصاید خود با مطلع« :تا چرخ ،صهبای صفا از خُم به مینا ریخته /دست قضا ُدرد جفا در ساغر ما ریخته» (مستوره،
)223 :1390؛ به استقبال قصیدة مشهور خاقانی به مطلع« :در کام صبح ،از ناف شب ،مشک است عمدا ریخته /گردون ،هزاران
نرگسه بر سقف مینا ریخته» رفته است.
از دیگر شاعرانی که میتوان او را نیز از همان نسل سبک ادبی سنندج در قرن سیزدهم هجری قمری به شمار آورد،
شیخ محمدسلیم متخلص به سالم ،از نسل شیخ احمد علامه مردوخی است ،که به سال 1274ه.ق متولد شد و در سال 1337ه.ق
در سنندج فوت کرد .باآنکه او از علما و دانشمندان برجستة آن روزگار به شمار میرفته و در سلک پیران و بزرگان طریقت
نقشبندیه فعالیت دینی داشته است ،اشعاری نیز از او به یادگار مانده که بسیاری از آنها به دست ما نرسیده است .بر مبنای
آنچه که در تذکرهها روایت شده ،شیخ سلیم بهخوبی به سه زبان کردی ،فارسی و عربی شعر میسرود .مردوخ روحانی ،شیخ
سلیم را دارای طبعی روان و ذوقی سلیم میداند که به سه زبان یادشده اشعاری که بیشتر جنبة عرفانی دارد میسروده است.
همچنین بر بسیاری از کتب درسی و ادبی نیز حواشی و تعلیقاتی نوشته است (مردوخ روحانی .)154 :1382 ،او در قصیدة
لامیهای که از سالم روایت کرده است ،ازطرفی میزان توانایی او را در هنر شعر عرضه کرده و ازطرف دیگر محتوای صوفیانه
و عارفانة آن بهخوبی بر احوال روحانی شاعر اشارت دارد (همان.)155 ،
سنندج ،شاعران و عالمان و ادیبان فراوانی به خود دیده است که در ادامة همان نسل پیشین به عبدالحمید بدیعالزمانی
سنندجی ( )1356-1283اشاره میشود .او نوة پسری میرزا شکرالل سنندجی ،ملقب به فخرالکتاب ،صاحب تحفة ناصریه