Page 6 - فصل ششم-ورزش و بازی های محلی/ استان کردستان
P. 6
ورزش و بازیهای محلی6/
کُچکه دایره نی (سنگ را پنهان کردن) :در بازی دیگر روستای گلتپه ،دو استاد یارگیری میکنند و بازیکنان به دو
گروه مساوی تقسیم میشوند .یکی از استادها سنگریزهای را در مشت یکی از افراد خود پنهان میکند و از استاد گروه
دیگر میپرسد« :کچکه دایره نی؟» .استاد باید نام کسی را که سنگ در دست اوست بگوید .البته بازیکنان گروه اول،
چندینبار سنگ را در دستهای یکدیگر میگردانند تا استاد گروه دوم را سردرگم کنند .اگر استاد گروه دوم ،نام کسی را
که سنگ در دست اوست ،درست بگوید گروهش برنده میشود ،در غیر این صورت اگر پس از سهبار آزمایش بازهم
نتوانست بگوید و درواقع سهبار «تول» خورد ،بازنده میشود و باید افرادش به گروه مقابل سواری بدهند.
کله که بری :بازیکنان ابتدا دو نفر را بهعنوان استاد انتخاب میکنند .دو استاد به شیوة نامگذاری یاران خود را انتخاب میکنند
و درنتیجه بازیکنان به دو گروه مساوی اول و دوم تقسیم میشوند .افراد گروه اول ،سنگی را زیر خاک پنهان میکنند که بهمنزلة
مهماتی است که در قلعة خود پنهان کردهاند .گروه دوم ،بهقصد بردن سنگ و خرابکردن قلعه ،به قلعة گروه اول حملهور میشود
و افراد گروه اول که درواقع نگهبانان قلعه هستند ،از آن دفاع میکنند .اگر در حین حمله ،یکی از نگهبانان ،یکی از مهاجمان را
«قاو» بدهد یعنی با پا به او بزند ،آن مهاجم سوخته است و کنار میرود و همچنین اگر یکی از مهاجمان بین قلعه و مدافعان آن
قرار بگیرد ولی یکی از نگهبانان او را دیده و بگوید «نازار» ،بازهم آن مهاجم میسوزد و کنار میرود .تنها درصورتیکه مهاجمان
قلعه را خراب کنند و سنگ را از زیر خاک بیرون بیاورند ،یک «تول» یعنی یک گل به نفع آنها میشود و زمانیکه تعداد تول
های آنها به عدد توافق شده در اول بازی رسید ،جای دو گروه مدافع و مهاجم عوض میشود .در پایان بازی ،برندگان از بازندگان
کولی میگیرند (همان.)491-488 ،
گاگا (گاو ،گاو) :داستان مردی است که بار زیادی بر پشت گاو خود گذاشته و خود نیز سوار او شده است .گاو در وسط
راه از رفتن بازمیماند و صاحب گاو ،کدخدا را به کمک میطلبد .کدخدا میخواهد با فروش نمکها بار گاو را سبک کند.
خریداران برای خرید هجوم میآورند تا کمی نمک ببرند (در اینجا معمولاً کسی را که گاو شده است نیشگون میگیرند).
گاو از فرصت استفاده میکند و بر پشت صاحبش سوار میشود .صاحب گاو از کدخدا کمک میخواهد و قصد میکند که
دوباره کیسههای نمک را بر پشت گاو بگذارد که گاو خود را به زمین میاندازد و شروع میکند به دستوپا زدن .کدخدا هم
از اینهمه بیانصافی ناراحت میشود و سگهایش را به جان صاحب گاو میاندازد و خریداران نمک هم به جان گاو میافتند
و حاضران در مجلس میخندند و بازی تمام میشود (همان.)499-496 ،
میژه میژه (مویز ،مویز) :ابتدا دایرهای روی زمین میکشند و سبد مویز در وسط دایره قرار میگیرد .نگهبان روی سبد
مویز مینشیند و سر خود را روی زانو میگذارد .دزد هم آهسته خود را در پشت سر نگهبان پنهان میکند و منتظر فرصت برای
برداشتن مویزهای داخل سبد است .اگر دزد با زرنگی به سبد مویز دست بزند ،بدون اینکه توسط نگهبان گرفته شود ،باید نگهبان
جای خود را با سبد مویز عوض کند؛ اما اگر نگهبان دزد را بزند ،دزد میسوزد و جای خود را با سبد مویز عوض میکند.
درصورتیکه موقع حمله نگهبان ،بدون حرکت بایستد ،زدن دزد بهحساب نمیآید .بنابراین بازی به این ترتیب ادامه مییابد که
هر زمان که نگهبان حملهور میشود ،دزد بیحرکت میایستد .نگهبان میتواند در همان مرحله دست یا پای دزد را بگیرد که
در حکم زدن توسط نگهبان است و دزد میسوزد .نگهبان نیز نباید پا یا دستش از دایره بیرون برود .این بازی مربوط به روستای
خورخوره است.
ناودار (درخت ،درخت) :نام دیگر آن قیچی ،قیچی و بومی روستای ساران دیواندره است .در این بازی هریک از بازیکنان
یک چوب دارند و چوبهای خود را به استاد میدهند ،استاد چوبها را دسته کرده و به پشت سر خود میاندازد .آنگاه عقب