Page 7 - فصل ششم-ورزش و بازی های محلی/ استان کردستان
P. 7
/ 7استان کردستان
عقب میروند تا پایش روی یکی از چوبها قرار گیرد .پس از آن صاحب چوب را آورده و از او میخواهند که از روی
یکیک چوبها بپرد .اگر این بازیکن بتواند بدون اینکه پایش به چوبی اصابت کند ،همه چوبها را رد کند ،برنده میشود؛ در
غیر این صورت او را به وسط بازی میآورند .همة بازیکنان چوب خود را برمیدارند و آنکه چوبش آخر بماند ،او را هم وسط
بازی میآورند و چشمش را میبندند و او را روی کول بازیکنی که نتوانسته بود از روی چوبها بپرد ،سوار میکنند .بعد آنکه
سوار است چشمان سواریدهندهاش را میگیرد و او هم با همان چشمان بسته ،بقیة بازیکنان را دنبال میکند و هرکسی را بتواند
بزند ،جای خود را با او عوض میکند (همان.)519-507 ،
.2سنندج
کوشکبازی :در بازی کوشک ،محلی را در زمین ،پایگاه و نشانه قرار میدادند و بازیکنان که شش یا هفت نفر بودند،
در حال دو ،از دور آمده و از محل نشانه ،پا را بر روی زمین کوبیده و سه باز یا سهگام پرش میرفتند .نوبت اول را کسی که
خلیفه بود میرفت .خلیفه در اینجا به معنی سردسته است و چون خلیفه سه باز میرفت ،بقیة بازیکنان هم به دنبال او
میرفتند .اگر اینها هم ،همان میدان و مسافت را بدون کموکاست طی میکردند ،مجدداً خلیفه یا سردسته از نو ،حدود نیم متر
آنطرفتر میپرید و سایر بازیکنان هم میپریدند و اگر بقیه هم این مقدار را میتوانستند بپرند ،مجدد ًا سردسته یا خلیفه
این مرتبه آخرین نیرو و توانایی خود را به کار میبرد که از ده سانتیمتر تا بیست سانتیمتر به این مسافت سهگام اضافه کند
و نشانه را جلوتر میبرد و اگر سایر بازیکنان سه باز میرفتند و مانند سردسته میپریدند برنده بودند و کسی که نمیتوانست
بپرد بازنده بود و به سر خط میآمد و به حالت رکوع درمیآمد .سایر بازیکنان با گذاشتن هر دو دست بر پشت او پاها را
باز کرده و از روی بازنده به آنطرف میپریدند و چون نوبت به سردسته میرسید او سعی میکرد زیادتر از روی شخص
بازنده بپرد و این مرتبه بازنده ،به محل جای پای خلیفه میرفت و از نشانة اولی فاصله میگرفت و بقیة بازیکنان حق داشتند
نخست یک گام پرش کرده ،بر زمین فرود آیند و سپس از این محل کف دست را به پشت بازنده گذاشته و با باز کردن پاها
از روی او بپرند .بعضی از این بچهها آنقدر خوب بازی میکردند که در شهر مشهور میشدند و همیشه سردسته و خلیفه
بودند .این بازی را اکنون در باشگاهها و مدارس «پرش از روی خرک» گویند که از همان کوشک قدیم اقتباس شده است.
این بازی در بین جوانان سنندج رایج و ورزشی سالم و بدون ضرر بود که با پای برهنه انجام میدادند (ایازی-354 :1371 ،
.)356
قو لو لو لو لو :در این بازی یکی از بچهها ،پنجة دست را حلقه میکرد و سایر بچهها انگشت شهادت خود را در حلقة
انگشت او فرو میکردند و با گفتن دستهجمعی (قو لو لو لو لو) ،انگشت خود را مانند قاشق در چای شیرین در پنجة سردسته
به گردش درمیآوردند که سردسته ،ناگاه حلقه را تنگ کرده و انگشت یکی از بچهها در حلقة انگشت سردسته گیر میافتاد.
آنوقت او مکلف بود جلو سردسته چمباتمه بزند تا دست به روی چشمهای او بگذارد .سایر بچهها هرکدام خود را در
گوشهای پنهان میکردند ،آنوقت سردسته چشمهای او را باز میکرد و او به جستوجوی سایرین میرفت .وقتی به نزدیک
بچهها میرسید از مخفیگاه فرار میکردند و او بهدنبال آنها میدوید .اگر دستش به اولین نفر میرسید و او را لمس میکرد،
شخصی که به او دست زده بود ،بازنده محسوب میشد و میبایست بیاید و جلو سردسته بنشیند تا سردسته چشمهای او را با
دست ببندد و سایر بچهها قایم شوند و به همین طریق ،بازی تکرار میشد.