Page 9 - فصل ششم-ورزش و بازی های محلی/ استان کردستان
P. 9
/ 9استان کردستان
باران ببارد» .بچهها آنقدر این سرود دستهجمعی را ادامه میدادند تا صاحبخانه بیرون بیاید و یک سنجاققفلی به این
مجسمة صلیبی بزند و آنوقت بچهها به خانة دیگر میرفتند تا تمام درب خانههای محله را بزنند .اگر سنجاققفلی در دسترس
نبود و کدبانوی خانه گردو ،سنجد ،توت ،بادام ،مویز به بچهها میداد ،اما رسم همان سنجاققفلی بود و این خوردنیها برای
ساکتکردن سروصدا و رضایت بچهها بود.
چلی حان چل چلی :یکی دیگر از بازیهای بچههای خردسال ،چلی حان چلچلی بود که چند بچه دور هم جمع میشدند
و سرود چلی حان را میخواندند و همه باهم سکوت میکردند و لبها را به هم میچسباندند و از دماغ نفس میکشیدند و
پس از دو یا سه دقیقه ،یکی پس از دیگری میگفتند« :شیر مادر خودم را خوردم دهنم باز شد» و دوباره صحبت میکردند
و بازی را از نو شروع میکردند.
گیزگیزه و خل خله :یکی از سرگرمیهای نوجوانان سنندجی ،درستکردن و به زمین کوبیدن گیزگیزه بود .گیزگیزهها
را خراطها میساختند که گوی مدوری بود از چوب گردو با نو ِک گرد که گوی مدور روی گردن و نوک گیزگیزه در زمین
بچرخد و صدای شبیه گوساله تولید کند .ساختن گیزگیزه توسط خراط تا حدودی مشکل بود؛ زیرا پس از اینکه گوی مدور
چوبی و گردن و نوک آن را ساختند ،میبایستی داخل آن را با وسایل خراطی خالی کنند ،از وسط سوراخی به ضخامت یک
مداد کلفت ایجاد میکردند .سپس از این سوراخها با تراشه داخل این گوی مدور چوبی را خالی کرده ،بهطوریکه به گردن
و نوک گیزگیزه آسیبی وارد نشود .پس از خالی کردن این گوی مدور ،یکی از سوراخها را با چوب مسدود میکردند،
بهطوریکه از سوراخ بستهشده باد خارج نشود .چوبی را که برای مسدود کردن سوراخ به کار میبردند ،طبق میگفتند و برای
اینکه مطمئن شوند از سوراخ باد خارج میشود یا خیر ،مقداری آب دهن بر روی طبق ریخته و آن را پف میکردند .پس
از اینکه مطمئن شدند بادی از آن خارج نمیشود ،روغن حیوانی را داغ کرده و چند قطره در آن میریختند و شب جلو
مهتاب میگذاشتند تا صدای آن مطبوع شود و اگر احتمال ًا باد از آن خارج میگردید ،چوب طبق را بیرون آورده و دور آن
را کهنه میپیچیدند تا بهکلی مسدود شود .پس از ساخت گیزگیزه ،بند قالیبافی مخصوص گیزگیزه که حدود 1/5متر یا 2
متر بود دور گردن گیزگیزه میبستند و تا زیر سوراخ آن ،بندپیچی میکردند .وقتی آن را بهسمت زمین رها میکردند با باز
شدن بند دور گوی مدور ،گیزگیزه به چرخش درمیآمد و از سوراخ باد وارد گیزگیزه میشد و مانند گوساله صدا میکرد و
وقتی چرخ آن آهسته میشد ،طبیعت ًا صدا هم نازکتر و بالاخره خاموش میشد و گیزگیزه به زمین میافتاد .بر اثر سرعت
زیاد چرخیدن ،باد نمیتوانست از سوراخ وارد شود و صدا تولید کند .بعد از چند لحظه که سرعت آن کم میشد و باد از
سوراخ وارد گوی شده و صدا میداد و نوجوانان زور بازوی حریف را ستایش میکردند که میتواند گیزگیزه را کر کند.
داشتن گیزگیزة گردوی خوشصدا از افتخارات نوجوانان سنندج در قدیم بود.
خل خله و خل خله ناو مشتی و یو یو و کرخل :خل خله هم شبیه به گیزگیزه توسط خراط ساخته میشد و مخصوص
کودکان هفت تا ده ساله بود که بزرگتر از توپ پینگپونگ با گردن و نوک و کوچکتر از گیز گیزه بود ،اما سوراخ
نداشت و داخل آن خالی نمیشد .چوب خل خله را از چوب سفید یا چنار درست میکردند و سه رنگ زرد و سرخ و سبز
به آن میزدند .استاد خراط در فصل بهار که زمان درستکردن گیزگیزه و خل خله بود سه رنگ جوهر آب کرده را در کوزة
شکسته حاضر میکرد و وقتی خل خله آماده میشد ،با پنبه آغشته به رنگ سرخ یک حلقه در ته گوی مدور میکشید و
سپس یک حلقة سبز و زرد که اگر خل خله سفارشی بود حلقهها را باریکتر و چهار حلقه دور خل خله میکشید .کودک