Page 15 - فصل سوم-گویش، ادبیات و ادبیات عامیانه/ استان کردستان
P. 15
/ 15استان کردستان
وفایی ندارند و همینکه زندگی بهتری پیدا کنند ،همهچیز را فراموش میکنند .این بار نیز گلرخ را بازمیگردانم ،اما ترسم این
است که با تمام خوبیهایی که برای تو داشتهام ،مرا بیرون اندازی» (سجادی1952 ،م.)101 :.
نیروی اهریمنی ،بهندرت از نوع آدمی است ،امّا خوبان غالب ًا از جنس آدمیزادند .در افسانههای کردی ،دیو بدخواه است .اگر
در بعضی افسانههای کردی ،دیو نقش نیک داشته باشد ،از افسانههای پیش از اسلام وارد ادبیات کردی شده است .در این افسانهها
نیز آدمیزاد قهرمان است؛ زیرا در آنجا ،دیو با نیروی سلیمان نبی ،نقش نیکویی پیدا کرده است.
در مقابل این تصویر ،در افسانة کردی ،تصویر خضر را میبینیم .خضر معمولاً در افسانههای کردی بهشکل آدمیزاد
نشان داده میشود .خضر ،پیری نامیراست که خود معنی جاودانگی نیکی و خیر است ،خضر زنده است و هرجا مویی آتش
زده شود به فریاد میرسد .بیچارگان را کمک میکند و به مصیبتدیدگان یاری میرساند ،گمراهان را راهنمایی میکند و در
بسیاری اوقات راه نیکیکردن و دست از ستمگری کشیدن را نیز به پادشاهان میآموزد.
در داستان مهمی ئالان ،سه برادر امیر که فرزندی برای جانشینی ندارند در عید قربان ،دیار خود را رها میکنند و به
کسوت درویشی درمیآیند .خضر در راه به آنها میرسد و نصیحت میکند که به محل زندگی خود بازگردند .آنها سخن
خضر را گوش میدهند و به دیار خویش بازمیگردند .در آنجا پسری به دنیا میآورند و خضر نام آن پسر را مهمی ئالان
میگذارد .اینگونه است که داستان آغاز میشود1.
در متون ادبی کلاسیک کردی ،منظومههایی دیده میشود که به بعضی از حوادث حماسی ،بهویژه شاهنامة فردوسی
پرداختهاند .هیچ تردیدی در این نیست که اگر نگوییم برگرفته و متأثر از متون حماسی فارسی است ،حداقل میتوان آنها
را دارای یک ریشه دانست.
حکایتها و روایتهای حماسی در میان تودة مردم نیز نفوذ پیدا کرده است؛ یکی از این حکایتها ،داستان رستم زال
است که شکل تغییریافتة آن را خانم رودنکو در مجموعه افسانههای کردی نقل کرده است.
در این داستان ،افسانههای ،زال و رودابه ،اکوان دیو و بیژن و منیژه را میتوان دید .این نوع دخل و تص ّرفها ،تقریباً در
تمامی داستانها و روایتهای برگرفته از متون حماسی مشهود است؛ و شاید اینگونه تصرفات باشد که برخی از پژوهشگران
را واداشته که قائل به استقلال حماسی در متون حماسی کردی باشند که البته جای تأمل و دقت نظر دارد.
بعضی از افسانههای جادویی ،به جدال و نزاع میان نیروهای درونی آدمی برمیشود .افسانة عقل و اقبال در میان مجموعه
افسانههای رودنکو ازایندست به شمار میآید .در این داستان ،کشاورزی به نام میرزا محل نزاع عقل و اقبال است ،گرچه
در آغاز اقبال ،موفقیتهایی کسب میکند؛ سرانجام ُبرد با عقل است.
در این نوع حکایتها ،غالباً شخصیتهای اصلی ،شخصیتهای انتزاعی هستند .این حکایتها غالباً عاقبت خوبی دارد.
افسانة چرا ماهی خندید؟ استاد اصیب ،دو برادرخوانده ،میرزا محمود و هزاران بلبل و بسیاری دیگر از این گونهاند.
.1این ماجرا در بیت مهم و زین اسکارمان بهشکل دیگری نقل شده است :ابراهیم پاشای یمن ،پسری نداشت ،همراه وزیر خود برای ادای مناسک
حج به مکه رفتند .دوازده منزل که رفتند ،اویس قرنی ،شخصی را نزد آنان فرستاد که به آنها دو سیب بدهد بخورند و بازگردند .شب جمعه وضو بگیرند
و پس از مجامعت با زن خود باردار میشوند .پسر ابراهیم پاشا را کاکه مهم و پسر وزیر را بهنگینه نام مینهند (اسکارمان .)151 :2004 ،بخش آغازین
این ماجرا بهشکل دیگری در افسانة احمدخان و علی ولی آمده است (ر.ک :رودنکو.)151 :1356 ،