Page 12 - فصل چهارم-آداب و رسوم/ استان کردستان
P. 12
آداب و رسوم12/
.5مراسم تولد
در مناطق مختلف کردستان و بهویژه شهر سنندج رسم بر این بود که در تولد فرزند اول ،تهیة همة وسایل لازم برای
کودک ،از گهواره و لحاف و لباس نوزاد گرفته تا تهیة شیرینی و حنا بر عهدة خانواده عروس بود؛ اما اگر دومین و یا سومین
کودک به دنیا میآمد ،تهیة وسایل و لوازم یادشده بر عهدة خود خانواده بود .نوزادان با کمک ماماهای محلی در خانه متولد
میشدند .پس از به دنیا آمدن نوزاد ،او را با آب گرم و صابون شستوشو داده و به رختخواب میبردند .رختخواب مادر،
لحاف قرمز داشت که این لحاف قرمز ،بخشی از جهاز او هنگام عروسی بود .نوزاد را پس از پوشانیدن لباس و قنداقپیچ
کردن در کنار مادر قرار میدادند .در روزهای اول برای مادر قیماق درست میکردند که از آرد و روغن حیوانی تهیه میشد
(همان .)294 ،از روزهای دوم و سوم ،زنهای فامیل دستهدسته برای تبریک میآمدند .نزدیک وقت خداحافظی ،یکی از
خانمهای مجلس میگفت نوزاد را بیاورند .او نوزاد را روی پای خود گذاشته و یک سکة پنجریالی احمدشاهی و یا اسکناس
دهریالی در قنداق نوزاد میگذاشت و نوزاد را بوسیده و به خانم بغلدستی میداد .به همین ترتیب ،پولی در قنداق نوزاد قرار
داده میشد و این مراسم تا رسیدن به نفر آخر ادامه داشت .یکچهارم پول جمعآوریشده ،به ماما تعلق میگرفت .این
مراسم تا سال 1360در سنندج رواج داشت؛ اما امروزه بهجای پول ،برای نوزاد لباس میخرند .در این مراسم ،دایره و تنبک
زده و مراسم رقص برگزار میشد .با برخاستن صدای کمانچه و دایره و تنبک ،اهالی محل متوجه تولد نوزاد شده و میگفتند
که فلانی (کُرا َنه یان هَه س) یعنی مجلس پسرانهدار شدن دارد؛ البته اگر نوزاد دختر نیز بود ،اهالی محل از همان کلمه (پسرانه)
استفاده میکردند .زنهای نازا که بعد از چند سال صاحب فرزند میشدند ،مراسم شادیانه نهادن را به مدت یک هفته برگزار
میکردند .بچهها را در اصطلاح محلی «آواتی» یعنی بچة آرزو شده میخواندند و نزد پدر و مادر بسیار عزیز بودند (همان،
.)298
تا روز هفتم ،مادر در رختخواب و زیر لحاف قرمز به استراحت مشغول بود و کارهای خانه را دیگران انجام میدادند و
زنهای فامیل و محل برای شادباش گفتن ،دستهدسته میآمدند .با فرارسیدن روز هفتم ،موعد حمام رفتن مادر و نامگذاری
کودک فرامیرسید .اغلب مادر شوهر و بستگان شوهر در خانه مانده و غذای مراسم نامگذاری بچه را تهیه میکردند .مادر
دختر بههمراه ماما و چهار نفر دیگر از اقوام ،همراه وی به حمام رفته و مراسم حمام کردن زائو را در حمامهای قدیمی که
خزینهدار بود ،برگزار میکردند .این مراسم همراه با حنا گرفتن و حنا بستن انجام میگرفت .بعد از پایان این مراسم ،پدر
نوزاد چند نفر از دوستان و اقوام و امام جماعت مسجد محله را برای نامگذاری به خانه دعوت میکرد .بعد از صرف شام،
نوزاد قنداقپیچ را به امام جماعت میدادند .امام جماعت ،بچه را بر روی زانو خوابانده و با گفتن بسمالله یک دانه نقل را در
دهان نوزاد میگذاشت و با صدایی آرام و موزون ،اذان را در گوش راست و سپس در اقامه را در گوش چپ نوزاد خوانده
و با خواندن دعا ،نام پسر را محمد و نام دختر را فاطمه میگذاشت .سپس مادر و پدر کودک ،نام اصلی و انتخابی خود را به
امام گفته و وی نیز بچه را به آن نام میخواند و در آخر آیهالکرسی و وإنیکاد را خوانده و فرزند را به پدر و مادرش
میداد.
پیش از دایرشدن سجل احوال سابق (ثبت احوال) ،بیشتر خانوادهها تاریخ تولد فرزندان را در صفحة آخر قرآن
مینوشتند .صفحة آخر قرآنها از تاریخ تولد فرزندان و نوهها پر بود .بعضی دیگر نیز که اهل فضل و علم و ادب بودند،
تاریخ تولد ،عروسی و دیگر مناسبتهای مهم را با خطی زیبا در دفترچه یادداشتهای خود مینوشتند .جالب اینکه بعد از
دایرشدن سجل احوال و رواج شناسنامه ،هنوز بعضی خانوادهها بر طبق همان سنت گذشته ،تاریخ تولد فرزندان خود را در